معنی همچنین
لغت نامه دهخدا
همچنین. [هََ چ ُ / چ ِ] (ق مرکب) هم چنین. هم چون این. به معنی نیز و هم است. بدینگونه. هم بدین وضع. (یادداشتهای مؤلف):
دگر دست لشکَرْش را همچنین
سپاهی بیاراست گرد و گزین.
فردوسی.
که ماهوی را بادتن همچنین
فکنده پر از خون به روی زمین.
فردوسی.
ببر همچنین نزد آن پهلوان
بدان تا شود شاد و روشن روان.
فردوسی.
بپوشید رویش به دیبای چین
که مرگ بزرگان بود همچنین.
فردوسی.
تا بدین هفت فلک سیر کند هفت اختر
همچنین هفت پدیدار کند هفت اورنگ.
فرخی.
هندو جواب داد که همچنین است. (کلیله و دمنه).
مرا همچنین چهره گلفام بود.
سعدی (بوستان).
همچنین در زمره ٔ توانگران. (گلستان).
اگر همچنین سر به خوددربرم
چه دانند مردم که دانشورم ؟
سعدی.
فرهنگ عمید
مانند این، مثل این،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
ایضاً، اینچنین، باز، چنین، نیز، هم
فارسی به انگلیسی
Again, Besides, Ditto, Equally, Further, Likewise, Similarly, Too
فارسی به عربی
ایضا، دبر
فرهنگ فارسی هوشیار
بدینگونه، بمعنی نیز، همچون این
فارسی به آلمانی
Auch, Auch, Ferner, So
معادل ابجد
158