معنی هناییدن
فارسی به انگلیسی
Influence
فرهنگ معین
(هَ دَ) (مص ل.) اثر کردن.
فرهنگ واژههای فارسی سره
فرهنگ فارسی هوشیار
دشوارکردن، دیرنمازی، هناییدن (هناییدن تاثیرکردن)، ستم کردن، به گناه انگیختن (مصدر) حق و نزدیک چیزی گردانیدن اندر رسانیدن، بر نافرمانی بر انگیختن، نافرمانی کردن، تکلیف کردن تکلیف دادن کسی را زاید از طاقت وی دشوار کردن بر دشواری داشتن.
تاثیر کردن
کارگر شدن، کاری شدن، کار کردن هناییدن کارگر شدن سنهیدن (مصدر) کارگر شدن نفوذ کردن، ناشن گذاشتن اثر کردن.
معادل ابجد
130