معنی هند

لغت نامه دهخدا

هند

هند. [هَِ] (اِخ) (اقیانوس...) نام دریای عظیمی است که در جنوب کشور هند و قاره ٔ آسیا قرار گرفته است و از مشرق به اقیانوس آرام می پیوندد و ساحل غربی آن کناره های شرقی قاره ٔ افریقااست. دریای عمان و خلیج فارس در جنوب ایران از انشعابات این اقیانوس هستند. رجوع به اقیانوس هند شود.

هند. [هََ] (اِ) راه و طریق و هنجار و قاعده و قانون. (برهان):
گشاده بر ایشان و بر کار من
به هر نیک و بد هند و هنجار من.
فردوسی.
|| (فعل) یعنی هستند و موجودند. (برهان). اند. صورتی از فعل بودن است برای جمع سوم شخص. هست مفرد آن است:
از مردخرد بپرس ازیرا
جز تو به جهان خردوران هند.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 90).
با تو فردا چه بماند جز دریغ؟
چون برد میراث خوار آنچت که هند.
ناصرخسرو.

هند. [هَِ] (ع اِ) گله ٔ صد شتر یا اندکی زائد از صد یا اندکی کم از آن یا دو صد. ج، اهند، اهناد، هنود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

هند. [هَِ] (اِخ) پارسی باستان هندو همریشه با سند، در کتیبه های عیلامی هی ایندویش، اوستا هندو، سنسکریت سینذو به معنی نهر، جویبار، رود سند یا ناحیه ٔ گرداگرد رود سند است و در شاهنامه گاه به فتح اول با کلماتی چون پرند قافیه شده است. (حاشیه ٔ برهان چ معین). این کشور را در ممالک انگلیسی زبان ایندیامیگویند. کشوری است در جنوب آسیا و جنوب سلسله کوههای هیمالایا در کنار دریای عمان و بحر بنگال. این نام قبلاً به تمام سرزمینی که هند و پاکستان کنونی را تشکیل میداد اطلاق می شد و ایالات متعددی را شامل بود که هر کدام به نامی خوانده می شد. این سرزمین شبه قاره ای است که از قسمتهای دیگر آسیا با جبال عظیم هیمالایا جدا میشود. نام کهن این سرزمین بهاراته است. وسعت شبه قاره 3288818 کیلومتر مربع و جمعیت آن قریب چهارصد وچهل ملیون است. کشور هند از ممالک مشترک المنافع بریتانیای کبیر است. این کشور شامل 27 ایالت است که مهمترین آنها عبارتند از: ایالت های دهلی (ایالت مرکزی)، بمبئی، حیدرآباد، مدرس، میسور، پنجاب، سیکیم و بوتان. این سرزمین از شمال شرقی به چین و برمه و از شمال به تبت و نپال و در شمال غربی به پاکستان محدود است و در شرق پاکستان سرزمین «نتوآ» واقع شده که در شمال شرقی هند قرار دارد. هند فرانسوی و هند پرتقالی عبارتند از مناطق کوچکی که دو ساحل شرقی و غربی اراضی هند آن را احاطه کرده است. نیمه ٔ جنوبی از شبه جزیره ٔ هند میان بحر عمان و خلیج «بنگال » واقع است. بزرگترین رودخانه ٔ هند رود گنگ و «براهابترا» و «سند» میباشد. محصولات زراعتی هند که کفایت تغذیه و مایحتاج سکنه ٔ آن را نمیکند عبارت است از: برنج، کنف، پنبه و چای. سرمایه های طبیعی هند را جنگل های انبوه که از درختهای آن جهت کشتی سازی و غیر آن استفاده میشود، و معادن منیزیم و ذغال سنگ و مس و آهن تشکیل میدهد. ایالت «جمشیدپور» مرکز صنعت آهن و فولاد، و «بمبئی » مرکز کارخانجات نساجی و «کلکته » مرکز تولیدات کنف میباشند. شهرهای بزرگ مرزی عبارتند از: بمبئی و کلکته و مدرس. زندگی اجتماعی سکنه ٔ هند بر اساس اختلافات طبقات مردم پی ریزی شده که بسیاری ازقوانین دولتی برای مبارزه با آن است و تعصبات خشک مذهبی سبب فقر و گرسنگی اکثر سکنه ٔ هند است. هندیها توجه خاصی به زیارت اماکن و شهرهای مقدس مذهبی از جمله شهرهای بنارس و اﷲآباد دارند. تمدن هندوستان از حدود دو تا چهار هزار سال پیش از میلاد شروع میشود، قبائل آریائی از شمال هند در حدود 1500 ق. م. وارد آن سرزمین شده اند، و تمدن برهمایی را آغاز کرده اند و درنتیجه اصول مذهب «هندویی » به وجود آمده است. در قرن ششم قبل از میلاد، «بودا» ظهور کرد، و پیش از آن مذهب «هندویی » مذهب رسمی پادشاهان «موری » بود ولی «آسوکا» در قرن سوم قبل از میلاد دین «بودا» را دین رسمی کرد. فرهنگ هندی از زمان شاهان جوبتو (320 تا 544 م.) رونق یافت و سپس هنگامی که راجبوتی ها بر مناطق شمال غربی هند تسلط یافتند و به ایجاد حکومت ملوک طوایف پرداختند، آنها و خاندانهای پیش، از تشکیلات همدیگر تجاربی مفید به دست آوردند. این ملوک الطوایفی زمینه را برای فتوحات اسلامی در قرن 11 بوسیله ٔ سلطان محمود غزنوی فراهم کرد. در سال 1526 «بابر» پادشاه مغول برهند تسلط یافت. هند در روزگار اکبرشاه و شاه جهان و اورنگ زیب سیر تمدن را آغاز کرد و در همین روزگار بودکه پرتقالیها بر «جاوه » دست یافتند (1510 م.). هنگامی که طوایف «مراتی » و «سیک » علیه حکومت پادشاهان مغول قیام کردند، انگلیسی ها و فرانسوی ها در قرن 18 مناطقی برای خود از هند جدا کردند، پس از پیروزی «روبرت کلایف » بر «دیلکس » افسر فرانسوی، افراد انگلیسی در هند بیشتر شدند. و واران هستینگز فرمانروای انگلیسی بنیاد حکومت بریطانیا را در هند استوار گردانید. دولت بریتانیا در سال 1875 م. بر اثر شورشی که در آن تاریخ در هند بوقوع پیوست، کمپانی هند شرقی را که گرداننده ٔ هند بود منحل کرد و به این سرزمین خودمختاری داده شد و در سال 1877 ملکه ویکتوریا امپراطور بریتانیا به هند دعوت شد و در آن هنگام نماینده ٔ مخصوص ملکه که از طرف حکومت بریتانیا تعیین میشد، بر هند فرمانروایی میکرد، و یک هیأت (اجرائی) مرکب از افراد عالی رتبه ٔ دولت بریتانیا او را راهنمائی می نمودند. هند به تدریج از خواب غفلت بیدار شد و عده ای از رهبران هندی در سال 1884 دستجات و سازمانهای ملی را تشکیل دادند که هدف اصلی آنان رسیدن به استقلال تام بود. در سالهای 1906 تا 1915، دولت انگلیس ناچار شد که اداره ٔبعضی از امور کشور را به مردم هند ارجاع نماید. در این هنگام بود که رهبر بزرگ هند «گاندی » قیام کرد و علیه استبداد بریتانیا به مبارزه پرداخت، اگرچه «گاندی » با یارانش چند مرتبه زندانی شد ولی باز به مبارزات خود ادامه داد تا در سال 1930 تا 1933 دولت بریتانیا زعمای هند را به کنفرانس میزگرد دعوت نمود، لکن از مذاکرات آن کنفرانس نتیجه به دست نیامد. در آغاز جنگ دوم جهانی فرمانروایان بریتانیا در هند حکومت نظامی اعلام کردند و در حدود دو ملیون هندی را به سربازی دعوت نمودند و آنها را به جبهه ٔ جنگ فرستادند. پس از تجاوز ارتش ژاپن در سال 1942 به کشورهای سیام و مالایا و برمه، اختلاف شدیدی در بین سران هند و سران مسلمانان هند که رهبر آنها محمدعلی جناح بود بوجود آمد. مسلمانان میخواستند کشوری مرکب از مناطق مسلمان هند تشکیل دهند. در آن هنگام که حزب کارگر انگلیس حکومت را به دست گرفت و هیأت وزیران خود را تشکیل داد، حکومت بریتانیا قوانینی وضع نمود که به موجب آن به هند و سیلان و پاکستان استقلال داده شد، و در ماه اوت 1947 م. آخرین سرباز انگلیس خاک هند را ترک گفت، و در تاریخ ژانویه ٔ 1950 هند حکومت جمهوری مستقل خود را اعلام نمود و به عضویت اتحادیه ٔ کشورهای مشترک المنافع بریتانیا درآمد. هند در تاریخ 1952 برنامه های پنجساله ٔ خود را برای عمران و آبادانی شروع کرد، ولی روابطآن کشور با همسایه ٔ بزرگ خود پاکستان بر سر مسئله ٔ کشمیر رو به وخامت نهاد و همچنین با کشور چین در مسائل مرزی اختلاف نظر پیدا کرد. البته پس از آنکه چین کمونیست در تاریخ 1959 بر تبت مستولی شد و تجاوزات مرزی خود را به خاک هند آغاز کرد، ناحیه ٔ ماکماهون خط مرزی بین چین و هند شد. در تاریخ 31 اکتبر 1961 م. هند همسایه ٔ خود را به تجاوزهای پیاپی به پادگانهای نظامی متهم ساخت و در تاریخ 18 دسامبر 1961 نیروهای هند مستعمرات پرتقال را که شامل «داماو» و «جوا» و «دیو» واقع در ساحل غربی بود، به تصرف درآوردند. سپس در تاریخ اکتبر 1962 نیروهای چین به مرکز «لونجو» حمله کردند و مناطق شمال شرقی هند را اشغال نمودند و بانیروهای هند به زد و خورد پرداختند. نیروهای هند دراین جنگ آسیب دیدند، و چون در برابر سربازان چین تاب نیاوردند عقب نشینی کردند و منطقه ٔ لاداخ واقع در شمال شرقی و قسمتهای دیگر مرزی تبت در نواحی شمال شرقی به تصرف نیروهای چین درآمد، و سربازان هند به طرف «نامکاشو» واقع در جنوب «ماکماهون » عقب نشستند. و همچنین پادگانهای دیگری در نزدیک مرز کشمیر را تخلیه نمودند. ارتش هند بار دیگر به پیشروی خود ادامه داد و سه مرکز مهم دیگر را در نوار مرزی اشغال نمود. در نوامبر 1962 کریشنامنون که وزیر جنگ هند بود از منصب خود استعفا کرد، و جواهر لعل نهرو نخست وزیر وقت شخصاً پست وزارت جنگ را به عهده گرفت. در هفتم نوامبر نیروهای چین مجدداً به اراضی هند تجاوز نمودند. در این هنگام بود که حکومت هند از کشورهای بریتانیا و ایالات متحده و کانادا تقاضای کمک کرد که مقدار لازمی اسلحه و هواپیمای جدید به آن کشور بدهند. دولتهای مذکور درخواست هند را پذیرفتند. در 16 نوامبر دولت چین حملات نظامی را دوباره به مرزهای هند آغاز کرد و خط دفاعی هند را در جبهه ٔ شرقی کوههای «هیمالایا» منهدم ساخت. و در 19 نوامبر سربازان چین در طول 35 کیلومتر به داخل خاک هند در امتداد رودخانه ٔ «لوهیت » به طرف دشتهای «آسام » پیشروی کردند. در بیستم نوامبر دولت چین قرارداد آتش بس را در سرتاسر مرزهای هند و چین اعلام کرد و تعهد کرد که نیروهای خود را تا اول دسامبر به داخل خاک چین در بیست کیلومتری خط مرزی که قبلاً آن را اشغال کرده بود، فراخواند و پیشنهاد کرد که منطقه ای غیرنظامی به فاصله ٔ بیست کیلومتر در بین دو کشور بوجود بیاید تا زمینه برای مذاکرات دو کشور در مورد اختلافات موجود فراهم شود. هند در این مذاکرات اصرار داشت که نیروهای چین به مواضعی که در 8 سپتامبر در آن متمرکز بودند، عقب نشینی کنند. در 26 نوامبر هند پیشنهادهای چین را در مورد آتش بس رد کرد، و روز بعد قرارداد کمکهای نظامی را با دولت انگلیس امضاء کرد. روز دهم دسامبر 1962 کنفرانس کولومبو به منظور رفع اختلافات مرزی دو کشور چین و هند تشکیل شد. (از فرهنگ جغرافیائی وبستر) (از الموسوعه العربیه المیسره). اختلافات مرزی چین و پاکستان با دولت هند هنوز برطرف نشده و یکی از نگرانی های قابل توجه جهان سیاست است:
پدر بوده در ناز و خزّ و پرند
مرا برده سیمرغ در کوه هند.
فردوسی.
گر از کابل و زابل و مرز هند
شود روی گیتی چو چینی پرند.
فردوسی.
مرا شاه ایران فرستد به هند
به چین آیم از بهر چینی پرند.
فردوسی.
تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج و سا کردی.
عسجدی.
همی نگون شود از هیبت نهیب تو را
به ترک خانه ٔ خان و به هند رایت رای.
عنصری.
پر از شاره و تلک و خز و پرند
هم از مخمل و هر طرایف ز هند.
اسدی.
این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده ٔ علما و براهمه ٔ هند است. (کلیله و دمنه). در خزاین ملوک هند کتابی است که از زبان بهایم و وحوش و سباع و حشرات جمع کرده اند. (کلیله و دمنه).
من همی در هند معنی راست همچون آدمم
وین خران در چین صورت راست چون مردم گیا.
خاقانی.
بر خط دستش که هند و چین در اوست
هفت گنج شایگان خواهم فشاند.
خاقانی.
هم بر آن آتش ز هند و چین و بغداد آمده
ماه ذی القعده به روی دجله تابان دیده اند.
خاقانی.
رجوع به هندوستان شود.

هند. [هَِ] (اِخ) گروهی است از اولاد لوطبن حام بن نوح. (منتهی الارب).

هند. [هَِ] (اِخ) هندبن عمرو. از تابعین و از یاران علی بن ابیطالب بود و در جنگ جمل شرکت کرد و به دست ابن یثربی به سال 36 هجری کشته شد. (از اعلام زرکلی).

هند. [هَِ] (اِخ) دختر عتبهبن ربیعهبن عبدشمس بن عبدمناف. از زنان قریش و مادر معاویهبن ابی سفیان است. نیز از شاعره های عهد جاهلیت است و از زنان باتدبیر و گشاده سخن به شمار میرود. وی در فتح مکه اسلام پذیرفت و بتی را که پیش از آن می پرستید در زیر پای خرد کرد.درگذشت او به سال 14 هجری واقع شد. (از اعلام زرکلی). وی در جنگ احد حاضر بود و پس از قتل حمزه عموی پیامبر پاره ای از جگر او را به دندان گرفت و بدین سبب به هند جگرخواره یا آکلهالاکباد معروف شد:
عاجزم از چنگ این هند جگرخوارم برآر
یا رسول اﷲ مسلمانی ز کافر میخری.
نظیری.

فرهنگ معین

هند

قاعده، قانون، راه طریق. [خوانش: (هَ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

هند

راه، طریق،
هنجار،
قاعده و قانون: گشاده بر ایشان و بر کار من / به‌ هر نیک و بد هند و هنجار من (فردوسی: لغت‌نامه: هند)،

در فوتبال، برخورد دست هریک از بازیکنان، غیر از دروازه‌بان، به توپ که خطا محسوب می‌شود،

وجود دارند، هستند: از مرد خِرَد پُرس ازیرا / جز تو به جهان خِرَدوَران هَند (ناصرخسرو: ۲۴)،

حل جدول

هند

خطایی در فوتبال، کشور عجایب، همسر ملعون ابوسفیان، سرزمین هفتاد و دوملت، نزدیکترین اقیانوس به ایران

فارسی به انگلیسی

عربی به فارسی

هند

هندوستان

گویش مازندرانی

هند

چاله ی بزرگ، خندق اطراف مزارع و باغ که در قدیم حفر می نمودنددر...

فرهنگ فارسی هوشیار

هند

راه، طریق

فرهنگ فارسی آزاد

هند

هِند، کشور هندوستان، مردم هندوستان (قومی که در هندوستان زندگی می کنند)،

هِند، نام زوجه ابوسفیان و مادر معاویه و از دشمنان رسولالله بود، وی در جنگ اُحُد پس از شهادت حضرت حَمزَه (به ذیل اسم حمزه مراجعه شود) از فرط بغض و کینه دستور داد که جگر آن حضرت را درآورند و آنرا گاز زد و جوید و هندجگر خوار یا آکله الاکباد نام گرفت،

معادل ابجد

هند

59

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری