معنی هنرهای معاصر

حل جدول

هنرهای معاصر

موزه گوشه غربی پارک لاله تهران


معاصر

همدوره

همزمان

هم دوره

فارسی به عربی

معاصر

معاصر

عربی به فارسی

معاصر

معاصر , همزمان , هم دوره

لغت نامه دهخدا

معاصر

معاصر. [م ُ ص ِ] (ع ص) هم عهد و هم زمانه. (غیاث) (آنندراج). هم عصر و هم زمانه. ج، معاصرین. (ناظم الاطباء).

معاصر. [م َ ص ِ] (ع ص، اِ) ج ِ مُعصِر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معصر به معنی دختری که به رسیدگی حیض نزدیک باشد. (آنندراج).و رجوع به مُعصِر شود. || ج ِ مَعصَرَه. (بحرالجواهر) (اقرب الموارد). و رجوع به معصره شود.

فرهنگ عمید

معاصر

هم‌عصر، هم‌دوره، هم‌زمان،

کلمات بیگانه به فارسی

معاصر

امروزین - امروزی

فارسی به انگلیسی

معاصر

Coeval, Contemporaneous, Contemporary, Current, Modern

فرهنگ فارسی آزاد

معاصر

مَعاصِر، به مُعصِر، مَعصَر، مِعصَر مراجعه شود،

مَعاصِر، هم عصر، هم دوره،

فارسی به ایتالیایی

معاصر

contemporaneo

فارسی به آلمانی

معاصر

Gleichzeitig, Zeitgenosse (m), Zeitgenössisch

معادل ابجد

هنرهای معاصر

672

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری