معنی هوراس
لغت نامه دهخدا
هوراس. [هَُ] (اِخ) نام شاعری به رم قدیم. رجوع به هُراس شود.
حل جدول
سخن بزرگان
حسود از چاقی دیگران لاغر می شود.
به گونه ای زندگی کن، انگار فردا خواهی مرد و به گونه ای کار کن، انگار هیچ گاه نخواهی مرد.
اشخاصی که حل و فصل سختیهای زندگی خود را به عهده دیگران می گذارند، مانند کسانی هستند که برای عبور از رودخانه منتظر می شوند تا آب آن خشک شود.
وقتی که پر کاهی به چشمتان می رود، آن را بیرون می آورید، وقتی عادتی بد وارد روح شما می شود، می گویید: سال دیگر معالجه اش می کنم.
بدبختی، هوش سرشار را نمایان می کند و خوشبختی، آن را می پوشاند.
جرأت خردمندی را داشته باش.
خردی که تنها از کتابها به دست آمده باشد، خرد نیست.
دوستی چه موهبت گرانبهایی است که هیچ چیز با آن لاف برابری نتواند زد.
بدون عشق در زندگی شادمانی وجود نخواهد داشت.
معادل ابجد
272