معنی هوشمند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
باهوش، عاقل، بخرد. [خوانش: (مَ) (ص مر.)]
فرهنگ عمید
باهوش، زرنگ، هوشیار،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
باهوش، باهوش، بخرد، تیزفهم، تیزهوش، خردمند، زیرک، عاقل، فرزانه، نابغه، هشیار،
(متضاد) بیهوش
فارسی به انگلیسی
Genius, Intellect, Politic
فارسی به عربی
ذکی
نام های ایرانی
پسرانه، دارای هوش و توانیی ذهنی و بسیار با هوش، عاقل، خردمند
پسرانه، دانا، دارای هوش و توانیی ذهنی و بسیار با هوش، عاقل، خردمند
فرهنگ فارسی هوشیار
صاحب هوش، هوشیار، با هوش
فارسی به آلمانی
Intelligent, Verständig
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
405