معنی هوله

لغت نامه دهخدا

هوله

هوله. [هََ / هُو ل َ / ل ِ] (اِ) حوله. دستار. دستمال. از ترکی خاولی (از: خاو + لی). پارچه ٔ پرزدار دارای خاو، دارای پرز. (فرهنگ فارسی معین).


هله هوله

هله هوله. [هََ ل ِ ل ِ] (اِ مرکب) چیزهای درهم و برهم و نامناسب از خوردنی.
- هله هوله خوردن، غذاهای ناسازگار را با هم و به افراط خوردن.


هوله سو

هوله سو. [هَُ ل َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه. در مسیر ارابه رو شاهین دژ به تکاب قرار دارد و دارای 1069 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ فارسی هوشیار

هوله

معین یکباره آن را بر گرفته از تول انگلیسی دانسته و بار دگر از خاولی ترکی که برابر با پارچه ی پرز دار است عمید حوله را نیاورده و هوله را پارسی دانسته هوله آبچین خشک (گویش تهرانی) پارچه پرزدار. دارای خاو دارای پرز. توضیح بعضی احتمال داده اند این کلمه از کلمه عربی حله گرفته شده لکن با مراجعه بمعانی حله و موارد استعمال آن در متون لغت و نظم و نثر نادرست بودن این احتمال معلوم میشود.


هله هوله

(اسم) غذاهایی که معمولا مایه خراب کردن مزاج وموجب مرض است تنقلات بی مصرف واحیانا مضر. توضیح مخصوصا خوردن این نوع خوراکیهارا بشکل ریزریزوخرده خرده ودرفواصل زمانی کوتاه ((هله وهوله)) وعمل خورنده آنرا ((هله وهوله خوردن)) گویند

حل جدول

هوله

حوله، دستار، دستمال، هول، عجله، زود

رومال


هوله یا حوله

رومال

گویش مازندرانی

هوله

خرمنکوبی با اسب

عجله، زود


هول هوله

بادستپاچگی – باعجله


دل هوله

زهره ترک، ترساننده


هوله هکن

تندباش – شتاب کن

فرهنگ عمید

هله هوله

انواع آجیل و خوراکی‌های مختلف که در فاصله‌های زمانی کوتاه بخورند و سبب اختلال معده بشود،

فرهنگ معین

هله و هوله

(هَ لِ هُ ل) (اِمر.) (عا.) خوردنی های بی خاصیت که موجب سیری کاذب می شود.

معادل ابجد

هوله

46

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری