معنی هیتال

لغت نامه دهخدا

هیتال

هیتال. [هََ] (اِخ) رجوع به هیاطله شود:
مناره برآرم به شمشیر و گنج
ز هیتال تا کس نماند به رنج
نمانم به جایی پی خوشنواز
به هیتال و ترک از نشیب وفراز.
فردوسی (از انجمن آرا).
مر او را سبک شاه در بر گرفت
ز هیتال و چین دست بر سر گرفت.
فردوسی.
سوی شاه هیتال شد ناگهان
ابا لشکر و گنج و چندی مهان.
فردوسی.
که از مرز هیتال تا مرز چین
نباید که کس پی نهد بر زمین.
فردوسی.

حل جدول

هیتال

مرد نیرومند

معادل ابجد

هیتال

446

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری