معنی هین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(هِ) (اِ.) سیل، سیلاب.
کلمه تأکید به معنی زودباش، شتاب کن، کلمه اشاره به معنی این و اینک، کلمه تنبیه به معنی: هان، آگاه باش. [خوانش: (هِ) (شب جم.)]
فرهنگ عمید
آسان،
ضعیف و خوار،
صدایی برای به حرکت درآوردن مَرکب،
(شبهجمله) [قدیمی] در مقام تٲکید و تعجیل گفته میشود، هان، آگاه باش: هین رها کن بدگمانی و ضلال / سرقدم کن چونکه فرمودت تعال (مولوی: ۷۴۰)،
سیل، سیلاب: از کوهسار دوش بهرنگ می / هین آمد ای نگار میآور هین (دقیقی: ۱۰۴)،
حل جدول
سیلاب
فرهنگ فارسی هوشیار
این و ا ینک آسان
فرهنگ فارسی آزاد
هَیِّن، سهل و آسان، ضعیف و ذلیل، بَطِیء، با وقار (جمع: اَهوِناء، هَیِّنُون)،
معادل ابجد
65