معنی واحد سنجش بسامد امواج

لغت نامه دهخدا

بسامد

بسامد. [ب َ م َ] (مص مرخم، اِ مرکب) حرکت رفت و آمد متوالی. (واژه های نو فرهنگستان). ترجمه ٔ فرکانس. تردد.


امواج

امواج. [اَم ْ] (ع اِ) ج ِ موج. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوهه های آب. خیزابها. موجها: از میان تلاطم امواج محنت سر برآورد و گفت. (گلستان). || در علوم گوناگون بکار میرود و بحرکات موجی و ارتعاشات و تموجات و اضطربات اشیاء گوناگون اطلاق میشود مانند امواج الکتریکی، امواج رادیویی، امواج مغناطیسی و غیره. رجوع به موج شود.

معادل ابجد

واحد سنجش بسامد امواج

590

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری