معنی واستدن
لغت نامه دهخدا
واستدن. [س ِ ت َ دَ] (مص مرکب) پس گرفتن. بازپس گرفتن. واستاندن:
صوفیان واستدند ازگرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه ٔ خمار بماند.
حافظ.
فرهنگ معین
(س تُ دَ) (مص م.) باز گرفتن.
فرهنگ عمید
واستاندن، بازستاندن، بازگرفتن، واپس گرفتن،
حل جدول
استرداد،بازپس گرفتن
مترادف و متضاد زبان فارسی
استرداد، بازگیری،
(متضاد) دادن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) پس گرفتن واستاندن: ((صوفیان واستدنداز گرو می همه رخت دلق ما بود که در خانه خمار بماند. )) (حافظ)
معادل ابجد
521