معنی واقعه
فرهنگ معین
حادثه، پیش آمد، قیامت، رستاخیز. [خوانش: (قِ عِ) [ع. واقعه] (اِ.)]
فارسی به انگلیسی
Development, Episode, Event, Happening, Incident, Occasion
فارسی به ترکی
olay, hadise
حل جدول
رویداد،اتفاق،رخداد،حادثه
فرهنگ عمید
حادثه، پیشامد،
[مجاز] قیامت،
(اسم) پنجاهوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۶ آیه،
[قدیمی، مجاز] مرگ،
[قدیمی] قرارگرفته و واقعشده در مکانی،
[قدیمی، مجاز] جنگ، پیکار،
فرهنگ واژههای فارسی سره
رویداد، رخداد
کلمات بیگانه به فارسی
رویداد - رخداد
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتفاق، پیشامد، حادثه، رویداد، سانحه، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا، پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد، خواب، رویا، نوم، فوت، مرگ، موت، رستاخیز، قیامت، حال، حسبحال، وضع، واقعات
فارسی به عربی
حادثه
فرهنگ فارسی هوشیار
نازله، حادثه، اتفاق، پیش آمد
واقعه نویس
گزارش نویس، پاسخنویس تفصیل شغل واقعه نویسان آنست که جواب نامه هایی که از پادشاهان به پادشاه ایران نوشته شود واقعه نویس انشانماید. ))
واقعه رسیده
سختی دیده درد کشیده (صفت) مصیبت دیده بلا رسیده: ((یاری دوسه داشت دل رمیده چوناوهمه واقعه رسیده. )) (نظامی)
لغت نامه دهخدا
حسب واقعه. [ح َ ب ِ ق ِ ع َ / ع ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) جریان و گزارش واقعه و حادثه: یکی ازمتعلقان منش برحسب واقعه مطلع گردانید. (گلستان).
روز واقعه
روز واقعه. [زِ ق ِ ع َ / ع ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) روز مرگ:
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
که میرویم به داغ بلندبالایی.
حافظ.
به خاک پای تو ای سرو نازپرور من
که روز واقعه پا وامگیرم از سر خاک.
حافظ.
واقعه رسیده
واقعه رسیده. [ق ِ ع َ / ع ِ رَ / رِ دَ / دِ] (ن مف مرکب) مصیبت دیده. مصیبت رسیده:
یاری دو سه داشت دل رمیده
چون او همه واقعه رسیده.
نظامی.
واقعه طلبی
واقعه طلبی. [ق ِ ع َ / ع ِ طَ ل َ] (حامص مرکب) حادثه جوئی. ماجراجوئی. فتنه انگیزی.
واقعه دیده
واقعه دیده. [ق ِ ع َ / ع ِ دی دَ / دِ] (ن مف مرکب) کارآزموده. (آنندراج). مرد مجرب و آزموده. (ناظم الاطباء). جنگ دیده: تنی چند ازمردان واقعه دیده ٔ کارآزموده بفرستادند. (گلستان).
معادل ابجد
182