معنی واگذاشته

لغت نامه دهخدا

واگذاشته

واگذاشته. [گ ُ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) متروک. رها شده. ول شده. || مفوض. تسلیم شده. سپرده شده. تحویل شده.


مهموک

مهموک. [م َ] (ع ص) فرس مهموک المعدین،اسب واگذاشته و فروهشته هر دو معد. (منتهی الارب).


ابساط

ابساط. [اِ] (ع مص) گذاشتن بچه ٔ ناقه را با وی و بازنداشتن. || واگذاشته شدن ناقه با بچه ٔ خود.

حل جدول

واگذاشته

ljv,;

رها شده، حواله شده، تسلیم شده


واگذاشته شده

متروک. رها شده. ول شده

فرهنگ فارسی هوشیار

واگذاشته

(اسم) تسلیم کرده، ترک کرده، حواله کردنه بعهده کسی انداخته.


موکول

بدیگری سپرده، واگذاشته شده


ارجاعات

واگذاشته ها فرستاده ها جمع: ارجاع

فرهنگ عمید

متروک

به‌جاگذاشته‌شده، واگذاشته‌شده، واگذاشته،

فرهنگ معین

متروک

ترک شده، واگذاشته شده، باطل شده،


مفرط

فراموش کرده، ترک شده، واگذاشته، از پیش فرستاده شده، شتاب شده. [خوانش: (مُ رَ) [ع.] (اِمف.)]

فرهنگ فارسی آزاد

موکل

مُوَکَّل، (اسم مفعول تَوِکیل) وکیل، وکالت یافته، وکیل گردیده، کسی که اجرای کاری به او واگذاشته شده است،


همل

هَمَل، مهمل و متروک گذاشته شده، بی توجه به خود واگذاشته و رها شده، آب جاری و آزاد و بلامانع،

مترادف و متضاد زبان فارسی

متروک

بی‌رونق، رها، واگذاشته، ول، متروکه، ویران، خالی از سکنه،
(متضاد) آباد، مسکون، خراب، خرابه،
(متضاد) آباد، کهنه، مردود، مطرود، مهجور،
(متضاد) معمول

معادل ابجد

واگذاشته

1433

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری