معنی وب نوشت یا تار نگار
حل جدول
وبلاگ
وب نوشت
وب لاگ
وب نوشت یا تارنگار
وبلاگ
وب
کاغذ نامرغوب، صفحه اینترنتی، شبکه رایانه ای، کاغذروزنامه
شبکه رایانه ای
صفحه اینترنتی
آماده شدن برای جنگ
کاغذ روزنامه
کاغذ نامرغوب
کاغذ نامرغوب، صفحه اینترنتی، شبکه رایانه ای، کاغذ روزنامه
لغت نامه دهخدا
وب. [وَب ب] (ع مص) آماده شدن به حمله کردن در جنگ و فعل آن از باب ضرب است. (از منتهی الارب) (آنندراج). مهیا شدن جنگ را.
نوشت
نوشت. [ن ِ وِ] (مص مرخم، اِمص) تحریر نمودن. (غیاث اللغات). اسم است از نوشتن و تنها مستعمل نباشد لیکن در کلمات مرکب چون سرنوشت و رونوشت و نوشت افزار آید. (یادداشت مؤلف). لیکن در بیت زیر از فردوسی تنها استعمال شده و معنی ثبت کردن دهد، مقابل ستردن:
ز لشکر یکی مرد بگزید گُرد
که داند شمار و نوشت و سترد.
فردوسی.
نوشت. [ن َ وَ] (مص مرخم، اِمص) مصدر مرخم است از نَوَشتن به معنی درپیچیدن و درنوردیدن. رجوع به نَوَشتن شود.
نوشت. (اِ) جرعه. آشام. || (نف مرخم) نوشنده.آشامنده. (ناظم الاطباء).نوش. (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا):
گاهی امیر صومعه گاهی اسیر بتکده
گه رند دردی نوشتم گه شیخ و گه صوفیستم.
؟ (از جهانگیری).
نگار
نگار. [ن ِ] (نف مرخم) نگارنده. نقش کننده. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). اسم فاعل مرخم است. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). و در ترکیبات زیر به صورت مزید مؤخر آید: 1- به معنی نگارنده و نویسنده در ترکیبات: بدایعنگار. بدیعنگار. جریده نگار. حقیقت نگار. خبرنگار. داستان نگار. روزنامه نگار. زشت وزیبانگار. عریضه نگار. غم وشادی نگار. نامه نگار. وقایعنگار. 2- به معنی نقش کننده و کشنده و ترسیم کننده در ترکیبات: بت نگار. پیکرنگار. چهره نگار. صورت نگار. || (ن مف مرخم) به معنی نگاریده و نگاشته در ترکیبات: انجم نگار. جوهرنگار. زبرجدنگار. زرنگار. زرین نگار. زمردنگار. گوهرنگار. گهرنگار. رجوع به هریک از این مدخل ها شود.
معادل ابجد
1647