معنی وثیقه
فرهنگ معین
مؤنث وثیق، عهدنامه، گِرویی، جمع وثائق. [خوانش: (وَ قَ) [ع. وثیقه] (ص.)]
فرهنگ عمید
(حقوق) مالی که متهم برای آزادی خود نزد دادگاه به رهن میگذارد،
عهد، پیمان،
مالی که در برابر دریافت وام نزد وامدهنده میگذارند،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پشتوانه
کلمات بیگانه به فارسی
پشتوانه
مترادف و متضاد زبان فارسی
تضمین، رهن، رهینه، ضمانت، گروی
فارسی به انگلیسی
Bail, Collateral, Deposit, Gage, Guarantee, Guaranty, Margin, Pawn, Pledge, Security, Surety
فارسی به عربی
امن، بیدق، تامین، جدیه، حذر، رهینه، ضمان، وعد
فرهنگ فارسی هوشیار
عهد نامه، گروگان، گرو، نامه خرید و فروخت
معادل ابجد
621