معنی ورثه

فرهنگ معین

ورثه

(وَ رَ ثِ) [ع. ورثه] (اِ.) جِ وارث.

فرهنگ عمید

ورثه

وارث

حل جدول

ورثه

وارث

فرهنگ فارسی هوشیار

ورثه

ورثه در فارسی (تک: وارث) رخنبران (اسم) جمع:وارث: ورثه مقتول نزدیک پادشاه از زاهد داد خواستند. یا توورثه افتادن. مالی که متنازع فیه وراث کسی باشد، زنی که افراد مختلف از او تمتع برند.

معادل ابجد

ورثه

711

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری