معنی ور آمدن
فرهنگ معین
(عا.) کنده شدن، جدا شدن، آماده شدن خمیر برای پخت نان، برآمدن، مقابله کردن، چاق شدن. [خوانش: (وَ. مَ دَ) (مص ل.)]
حل جدول
وز
فارسی به انگلیسی
Peel, Slough
فارسی به ترکی
kabarmak
معادل ابجد
301
(عا.) کنده شدن، جدا شدن، آماده شدن خمیر برای پخت نان، برآمدن، مقابله کردن، چاق شدن. [خوانش: (وَ. مَ دَ) (مص ل.)]
وز
Peel, Slough
kabarmak
301