معنی وزیر اعظم در دوران قاجاریه

فرهنگ فارسی هوشیار

وزیر اعظم

بیتخش بیدخش نخست وزیر


وزیر

پارسی تازی گشته وچیر ویچیر وزیر دستور دستور چاوشی رفت تاکند دورش دید از دور شاه و دستورش (سنائی حدیقه) (صفت اسم) دستور جمع: وزرا ء. توضیح دردوره عباسیان وزیر نخست رئیس دویان انشا ء وطغری بود و در زمان هارون الرشید بر اهمیت این مقام افزوده شد. در زمان سلجوقیان مهمترین مقام در دستگاه اداری مملکت بشمار میرفت اما در اواخر این دوره از اهمیت آن کاسته شد. در دوره صفویه وزیر همین معنی امروزی را داشت. یا ترکیبات اسمی. وزیر آبادانی و مسکن. وزیری که وزارت آبادانی و مسکن را اداره کند. یا وزیر آب و برق. وزیری که وزارت آب و برق را اداره کند. یا وزیر آموزش و پرورش. وزیری که وزارت آموزش و پرورش را اداره کند. یا وزیر اصفهان. مسئول رسیدگی کردن بامورخانه ها و عمارات وباغها واملاک وآسیاهاو مستغلات و قنوات سلطنتی و خالصه در شهر و ولایت اصفهان بود. عواید آنها را جمع آوری میکرد و بمصارفی که مقرر شده بود میرسانید. یا وزیر اطلاعات. وزیری که وزارت اطلاعات را اداره کند. وزیر اعظم. صدر اعظم. رئیس الوزرا ء نخست وزیر صفویان و قاجاریان) . یاوزیر اقتصاد. وزیری که وزارت اقتصاد رااداره کند. یا وزیر امورخارجه. وزیری که وزارت امور خارجه را اداره کند (قاجاریان پهلویان) . یا وزیر اوقاف. وزیری که وزارت اوقاف را اداره کند. یا وزیر بازرگانی. وزیری که وزرات بازرگانی را اداره کند. یا وزیر بقایا. وزیری که مستقیما تحت نظر صدراعظم کارمیکرد. وی ماموریت داشت حساب ولات و حکام را از آنهابگیرد و به مستوفی محل بدهد که حساب را تنظیم کنند و اگر ولات یا حکام طبق این حساب بدهکار بودندطلب دولت رابگیرد و به وزیر خزانه تحویل بدهد. در زمان سلطنت ناصرالدین شاه آقا علی امین حضورآشتیانه وزیر بقایا بود و در دوره مظفرالدین شاه سلطان علی خان وزیرافخم باین مقام نایل گردید وبعد پسراوامین الملک. یا وزیر بهداری. وزیری که وزارت بهداری را اداره کند وزیر صحیه. یا وزیر پست و تلگراف (و تلفن) . وزیری که وزارت پست وتلگراف (و تلفن) را اداره کند. یا وزیر پیشه وهنر. وزیری که وزارت پیشه و هنر را اداره کند وزیر صناعت. یا وزیر تجارت. وزیری که وزارت تجارت رااداره کند (قاجاریان پهلویان) . یا وزیر تفنگچیان. کسی که بامستوفی مخصوص ایندسته از سپاه مسئول کارهای دفتری تفنگچیان و یوزباشیان ومین باشیان و جارچیان بود. یا وزیر تلگراف تلگرافخانه. وزیری که وزارت تلگراف را اداره میکرد (قاجاریان) وزیر اداره تلگرافیه: جناب مخبرالدوله وزیر تلگرافخانه ممالک محرومه. )) یا وزیر جنگ. وزیری که وزارت جنگ را اداره کند (قاجاریان پهلویان) . یا وزیر چپ. وزیر دوم (پس ازصدراعظم)، مجلس نویس (صفویان) . یا وزیر خالصه. وزیری که وزارت خالصه را اداره میکرد (صفویان) . یاوزیرخزانه. وزیری بوددرعهدقاجاریه که زیر نظر صدر اعظم کار میکرد و در حقیقت متصدی خزانه کشور بود اگر ولات یا حکام بدهکار بودند مستوفی محل طلب دولت را میگرفت و به وزیر خزانه تحویل میداد اگر دستور العمل مبلغی اضافه از مخارج داشت وزیر خزانه آنرا ازولی یاحاکم می گرفت تا بمصرف بروات صادر مرکر ومخارج دیگر برساند واگر برعکس کتابچه یا باصطلاح فاضل داشت وزیر خزانه کسری را برای حاکم یا والی محل می فرستاد تامخارج پیش بینی شده در کتابچه دستور العمل معوق نماند. یاوزیرداخله. وزیری که وزارت داخله را اداره کند (قاجاریان پهلویان) . یا وزیر دادگستری. وزیری که وزارت دادگستری را اداره کند (پهلویان) وزیر عدلیه. یا وزیر دارایی. وزیری که وزارت دارایی را اداره کند (پهلویان) وزیرمالیه. یاوزیر دایره انتقالی. وزیر مزبور مانند وزیر اصفهان ظاهرا جز ء اعضای شعبه دستگاه حکومتی بوده است. وی وظیفه داشت که براراضی خالصه نظارت کند ونگذارد نقصانیمتوجه خالصه شریفه گردد. یا وزیر دربار (اعظم) . وزیری که وزارت دربار را اداره کند (قاجاریان پهلویان) . یا وزیر دفاع ملی. وزیری که وزرات دفاع ملی را اداره کند. یا وزیردفتر. وزیری که وزارت دفتر را ادراه میکرد خزانه دارکشور (قاجاریان) . یا وزیر دفتراستیفا. وزیری که وزارت دفتراستیف رااداره میکرد. یا وزیر راست. صدراعظم (اعتمادالدوله) که درجانب راست شاه می نشست (صفویان) مقابل وزیر چپ. یا وزیر راه. وزیری که وزارت راه رااداره میکرد وزیر طرق. یا وزیر رسایل (خاصه خاصه سلطنتی) . وزیری که وزارت رسایل رااداره میکرد. یا وزیر زراعت. وزیری که وزارت زراعت را اداره میکرد قاجاریان) وزیر کشاورزی. یا وزیر صناعت. وزیری ک وزارت صناعت را اداره میکرد (پهلوی) وزیرپیشه و هنر. یا وزیر طرق (وشوارع) . وزیر راه. یا وزیر عدلیه (عظمی) . وزیری که وزارت عدلیه را اداره کند (قاجاریه پهلوی اول) . یاوزیر علوم. وزیری که وزارت علوم را اداره میکرد قاجاریان) . وزیر فرهنگ وزیر معارف وزیر آموزش وپرورش. یاوزیر غلامان. وزیری که باموردفتری و مواجب و تیول و انعام غلامان و سایر کارهای ایشان رسیدگی میکرد. یا وزیر فرهنگ. وزیری که وزارت فرهنگ را اداره کند (پهلویان) وزیر آموزش و پرورش وزیر علوم وزیر معارف. یا وزیر فرهنگ وهنر. وزیری که وزارت فرهنگ و هنر را ادراه کند (پهلوی دوم) . یا وزیر فواید (فوائد) عامه. وزیری که وزارت فواید عامه رااداره کند (قاجاریه و پهلوی اول) . یا وزیر قورچیان. وزیری که بکارهای دفتری قورچیان میرسید و بامستوفی قورچیان احکام مواجب و تیول ایشان راتهیه میکرد. یا وزیر کار (و خدمات اجتماعی) . وزیری که وزارت کار را اداره کند (پهلویان) . یاوزیر کشاورزی. وزیری که وزارت کشاورزی را اداره کند (پهلویان) وزیر زراعت وزیر فلاحت. یا وزیر کشور. وزیری که وزرارت کشور را اداره کند (پهلویان) وزیر داخله. یا وزیر گمرک (گمرکخانه ها گمرکات) . وزیری که وزارت گمرک را اداره کند (قاجاریان پهلویان) . یا وزیر لشکر. وزیر جنگ (قاجاریان) . یاوزیر مالیه. وزیری که وزارت مالیه را اداره میکرد (قاجاریان پهلوی اول) وزیر دارایی. یا وزیر مختار (سیا) . مامور وزارت خارجه درسفارت خانه کشور خود که در کشور دیگر بکار می پردازد. مقام وی پس از سفیر (کبیر) است: حاجی محسن خان معین الملک وزیر مختار. یا وزیر مشاغل. وزیری که وزارت مشاغل را اداره میکرد (قاجاریان) وزیر کار. یا وزیر معادن. وزیری که وزارت معادن را اداره میکرد (قارجاریان) . یا وزیر معارف. وزیری که وزارت معارف را اداره میکرد (مشروطیت) وزیرعلوم وزیر فرهنگ وزیر آموزش و پرورش. یا وزیر موقوفات. وزیر اوقاف (صفویان) . یا وزیر نظام 0 متصدی امور لشکری آذربایجان در عهد قاجاریه: ((میرزا فتحعی خان صاحب دیوان وزیر نظام وپیشکارمملکت آذربایجان. )) توضیح رئیس قشون آذربایجان را از زمانی که این شغل با میرزا تقی خان امیر نظام (امیرکبیر) بوده است ((وزیرنظام)) مینامیدند. اول دفعه ای که این لقب شغلی بلقب عادی مبدل گشته موقعی است که محمدابراهیم خان دایی نایب السلطنه (فرزندناصرالدین شاه) که قبلا معمارباشی بوده بوزارت تهران سرافراز شده است. یاوزیر وظایف (وظائف) . وزیری که وزارت وظایف را اداره میکرد، صدراعظم رئیس الوزرا ء: ((الب ارسلان. . . بدلالت نظام الملک عمیدالملک ابونصر کندری را که وزیر او و طغرلبک بود. . . بگرفت. ))، معادن ناظر بیوتات (صفویان)، (شطرنج) مهره ایست درشطرنج که ازهمه مهره ها قوی تر و قدرت حرکتش بیشتر است. وزیر میتواند در هر نوبت در امتداد ستون و عرض صفحه ونیزروی هر دو قطر صفحه حرکت کند. حرکت وزیر هموار بخط مستقیم (عمودی یا افقی یااریب) صورت میگیرد و بهمین ترتیب مهره های حریف را میتواند بگیرد، یکی از صفحات فنر که در اتومبیل نصب می شود.

واژه پیشنهادی

وزیر اعظم

دست وَر

لغت نامه دهخدا

اعظم

اعظم. [اَ ظَ] (اِخ) (دریای...) دریای عمان و دریای حبشه و دریای قلزم از دریای اعظم است. (حدود العالم). و جنوب کرمان دریای اعظم است. (حدود العالم).

اعظم. [اَ ظَ] (ع ن تف) بزرگ یا بزرگتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بزرگوارتر.سترگتر. عظیم تر. کلانتر. (یادداشت بخط مؤلف). || بزرگ. (ناظم الاطباء). از القاب سلاطین و پادشاهان که بعد از کلمه ٔ «سلطان » یا «شاهنشاه » بر سکه هانقش میکردند. مؤلف النقود العربیه آرد: سلطان، هو اسم اعظم الرتب و ینقش وحده او ینقش... السلطان الشهید، او الاعظم. (النقود العربیه ص 134). همو گوید: شاهنشاه و هو لقب بنی بویه من العجم و السلجوقیه و قد یضم الیه «الاعظم ». (النقود العربیه ص 135):
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا.
سعدی.
- اتابک اعظم، از القاب امراء و پادشاهان: اتابک اعظم، شهنشاه معظم. (گلستان).
- اسم اعظم، نام مهین خداوند. نام بزرگ الهی که از خلق نهان است. (یادداشت بخط مؤلف):
چون صبح آدم همدمش ملک خلافت ز آدمش
هم بود اسم اعظمش هم علم اسما داشته.
خاقانی.
تا تو نیز از خلق پنهانی همی
لیلهالقدری و اسم اعظمی.
مولوی.
دلهای خسته را بکرم مرهمی فرست
ای اسم اعظمت در گنجینه ٔ شفا.
سعدی.
بر جان عزیزت آفرین باد
بر جسم شریفت اسم اعظم.
سعدی.
- اعظم سلاطین، بزرگترین پادشاهان. (ناظم الاطباء).
- چرخ اعظم، فلک اعظم. فلک الافلاک. بزرگترین آسمان:
برآرم پر و برپرم کآشیانه
به ازقبه ٔ چرخ اعظم ندارم.
خاقانی.
- خواجه ٔ اعظم، خواجه ٔ بزرگ. وزیر بزرگ:
ور خواجه ٔ اعظم قدحی کهتر خواهد
حقا که میش مه دهی و هم قدحش مه.
منوچهری.
- دریای اعظم، دریای بزرگ. اقیانوس کبیر:
چنین خواندم که در دریای اعظم
بگردابی درافتادند با هم.
سعدی.
- سلطان اعظم، پادشاه بزرگ. (ناظم الاطباء): سوگند خورد که سلطان اعظم از این حال هیچ خبری ندارد. (تاریخ بیهقی ص 597). گفتند دیر است در آرزوی آنند که رعیت سلطان اعظم... باشند. (تاریخ بیهقی ص 348).
سلطان اعظم آنکه به تیغ بنفشه فام
اندر دل مخالف دین شد بنفشه کار.
خاقانی.
- شهراﷲ الاعظم، ماه رمضان. (یادداشت بخط مؤلف).
- صدراعظم، لقب شخص اول دولت که بزرگتر و مهین تر از همه ٔ دستوران بودو بر همه ٔ آنان فرمانروا باشد. (ناظم الاطباء).
- صنم اعظم، بت بزرگ: اهل ضد آنرا مخزنه ٔ صنم اعظم ساخته. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 274).
- فلک اعظم، چرخ اعظم. فلک الافلاک. فلک اطلس. بزرگترین آسمان. (از یادداشتهای مؤلف).
- قدوه ٔ اعظم، پیشوای بزرگ:
چون بدو نامه کنم بر سرش از خط ملک
قدوه ٔ اعظم عنوان بخراسان یابم.
خاقانی.
- ماه اعظم، ماه رمضان. شهراﷲ اعظم. (از یادداشتهای مؤلف):
شعر سلکی است ورا واسطه مدح تو بزرگ
سال سلکی است ورا واسطه ماه اعظم.
سوزنی.
- وزیر اعظم، وزیری که از همه ٔ وزراء برتر و در نزد پادشاه مقرب تر باشد. (ناظم الاطباء).
|| (اِخ) نام کوهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

اعظم. [اَ ظَ] (اِخ) امام... ابوحنیفه نعمان بن ثابت. متوفی بسال 150 هَ. ق. امام مذهب حنفی. رجوع به ابوحنیفه نعمان بن ثابت شود.

اعظم. [اَ ظُ] (ع اِ) ج ِ عَظم، بمعنی استخوان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج ِ عَظم، بمعنی استخوان جانداران که گوشت بر آن باشد. (از اقرب الموارد). عِظام. عِظامَه که هاء کلمه ٔ اخیر برای تأنیث جمع است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد):
ز نعت چربدستیهات اَعْظُم
چو روغن گشت و بر پیراهن افتاد.
قوامی رازی (دیوان ص 21).
- سبعه اعظم، ای اعضاء. (منتهی الارب).


صدر اعظم

صدر اعظم. [ص َ رِ اَ ظَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رئیس الوزرا. نخست وزیر. وزیر اعظم. || خواجه ٔ بزرگ.


قاجاریه

قاجاریه. [ی ی َ / ی ِ] (اِخ) طائفه ٔ قاجاریه، یکی از طوائف ترک که در قرن هفتم هجری هنگام حمله ٔ چنگیز از مرکز آسیا به جانب مغرب انتقال یافت، طائفه ٔ قاجار بود که رفته رفته از سراسر خاک ایران گذشته در مرز شام مسکن گزید. در یورش هفت ساله ٔ امیر تیمور گورگان قبائل قاجار از شام به سمت مشرق بازآمده در حوالی گنجه و ایروان اقامت نمودند. یکی از هفت طائفه که دستیار شاه اسماعیل صفوی بودند و به نام قزل باش معروف شدند طائفه ٔ قاجار بود. در عهد شاهان صفوی رؤسای ایل قاجار مکرر دارای حکومت و مأمور به سفارت شدند. در زمان شاه عباس بزرگ این طائفه نیروئی به دست آورده و به قبائل چندی تقسیم گردیدند. شاه عباس از افزایش عده ٔ این طائفه استفاده کرده، آنان را مأمور حفظ مرزهای مهم کشور نمود. قسمت عمده ٔ آنان را در ولایت گرگان برای دفع ترکتازهای ترکمن ها مقیم ساخت و نگاهداری قلعه ٔ مبارک آباد و ساحل گرگان را که از بناهای نظامی شاه طهماسب اول بود و امروز به آق قلعه معروف است به آنان سپرد. این شعبه از ایل قاجار اهمیت و شهرت بیشتری یافته، دردو جانب رود گرگان چراگاههائی را بخود تخصیص دادند.آنان که در جانب بالای رودخانه قرار داشتند به یوخاری باش (بالای سر) و آنانکه در جانب پائین رود یورت گرفتند به اشاقه باش (پائین سر) معروف گشتند. میان این دو دسته رقابت و خصومت افتاد و به غارت یکدیگر مکرر مبادرت جستند و به سال 1140 هَ. ق. به دنبال همین زدو خوردها اطراف مبارک آباد (آق قلعه) را ترک گفته به استرآباد آمدند. یکی از رؤسای این طائفه فتحعلی خان پسر شاهقلیخان بود که در زمان شاه طهماسب دوم به دعوت آن شاه همراه او به خراسان رفت و به امر نادرشاه مقتول و در خواجه ربیع مدفون گشت. فتحعلی خان از تیره ٔ اشاقه باش بود. نادر برای استیصال قوم او یوخاری باشها را برکشید و محمد حسین خان رئیس آنان را حکومت گرگان داد. محمد حسنخان فرزند فتحعلی خان که هنگام قتل پدر بیش از دوازده سال نداشت در سراسر ایام نادر از گرگان فراری و در میان ایلات ترکمن متواری میزیست، گاهی هم به گرگان و استرآباد حمله میکرد. در یکی از حملات وی به شهر استرآباد پسر او آغامحمدخان بدست لشکریان نادر گرفتار شد و جزو اسیران به خراسان اعزام گردید. عادل شاه آغامحمدخان را مقطوع النسل کرد، ولی چیزی نگذشت که آغامحمدخان از زندان رهائی یافته به استرآباد رفت و به پدر خود که در این وقت بر این ولایت استیلاء یافته بود و دعوی سلطنت میکرد پیوست. محمد حسنخان در جنگ با کریمخان کشته شد و آغامحمدخان را که در این وقت هفده سال داشت به امر کریمخان به شیراز بردند. روز فوت کریمخان آغامحمدخان بیرون شهر شیراز به شکار مشغول بود. همین که عمه اش او را از مرگ وکیل آگاه ساخت او عمداً باز شکاری را که در دست داشت رها کردو به بهانه ٔ جستجوی آن به مکانی که قبلاً سواران و اسبان ورزیده آماده کرده بودند برفت و به شتاب خود رابه تهران رسانید و خود را پادشاه خواند (1193 هَ. ق.) و بدین ترتیب سلطنت قاجاریه رسماً تأسیس گشت.
جدول اسامی پادشاهان قاجار و تاریخ
سلطنت و وفات آنان
محمد حسنخان
سرسلسله. 1- آقامحمدخان. سلطنت 1193-1211
عمر او 56 سال و قبرش در نجف است.
2- فتحعلی شاه سلطنت 1212-1250 عمر 64 سال و
چهار ماه و قبرش در قم است.
3- محمدشاه 1250-1264 مدت عمر 41 سال و
11 ماه و قبرش در قم است.
4- ناصرالدین شاه از 1264-1314 مدت عمر67
سال مدفن در حضرت عبدالعظیم.
5- مظفرالدین شاه 1314-1324 مدت عمر 55 سال
مدفن کربلا.
6- محمدعلی شاه 1324-1326 مدفن کربلا.
7- احمدشاه 1326-1344 مدفن کربلا.
رجوع به ذیل هریک از این اسامی شود.
وضع سیاسی ایران در عهد قاجاریه. در دوران قاجاریه ایران با تمدن غرب آشنا شد و با کشورهای غربی رابطه پیدا کرد. هرچند که در فاصله ٔ بین انقراض دولت صفویه و قاجاریه دولت ایران با ممالک اروپائی روابط مختصری داشت، ولی معاهده های بین ایران و ممالک اروپائی در دوران قاجاریه منعقد شد؛ از جمله: 1- معاهده ٔ فین کن اشتاین بین ایران و فرانسه که در زمان فتحعلی شاه و ناپلئون بسته شده است. 2- عهدنامه ٔ ایران و انگلیس در زمان فتحعلیشاه که به سال 1229 درتهران به امضاء رسید. 3 و4- دو عهدنامه ٔ گلستان و ترکمن چای با روسیه. دولت روسیه که از دیرباز چشم طمعبه بلاد آباد قفقازیه دوخته بود در زمان فتحعلیشاه اوضاع ایران را دچار اغتشاش دید، موقع را مغتنم شمرده به ایران سپاه فرستاد. جنگهای بین ایران و روسیه شامل دو دوره است. در تمام این مدت عباس میرزا با کمال رشادت از سرحدهای مملکت دفاع کرد، اما بر اثر سستی فتحعلیشاه دولت ایران شکست خورد. پس از خاتمه ٔ دوره ٔ اول این محاربات عهدنامه ٔ گلستان به سال 1228 هَ. ق. منعقد شد. به موجب این عهدنامه، ایران از ولایات قره باغ و گنجه و خانات و شیروان و قپه و دربند و باکو و داغستان و گرجستان چشم پوشید. جنگهای دوم منجر به عهدنامه ٔ ترکمن چای به سال 1243 گردید و دولت روسیه علاوه بر آنچه در عهدنامه ٔ گلستان ذکر شد، ایروان و نخجوان و دشت مغان را به دست آورد و مجرای رود ارس، سرحد دولتین شد و اتباع روسیه از تابعیت قوانین حقوقی و جزائی ایران معاف گردیدند و کشتی رانی در دریای خزربه دولت مزبور انحصار یافت و پنج میلیون تومان غرامت گرفت. روسها با انعقاد این عهدنامه و تصرف قفقازیه به سختی با انگلیس ها بر سر سیاست خود در ایران بنای رقابت را گذاشتند و این رقابت در زمان ناصرالدین شاه که به دستیاری روسها در تهران تاجگذاری کرد شدت یافت و در اواخر سلطنت وی دولتین روس و انگلیس رسماً درکارهای اداری مملکت دخالت کردند و در دوره ٔ مظفرالدین شاه با دادن قروضی به ایران امتیازاتی در شمال و جنوب بدست آوردند.
وضع اجتماعی ایران. اقدامات مفیدی که در دوران قاجاریه به عمل آمد بیشتر در دوره ٔ ناصرالدین شاه و به دست میرزا تقی خان امیرکبیر بود؛ از آن جمله است اصلاح امور مالی، اصلاح نظام، تأسیس مدرسه ٔ دارالفنون و استخدام معلمین اروپائی برای تدریس و اعزام محصل به اروپا برای تحصیل صنایع مختلف و تأسیس روزنامه و ترجمه و انتشار کتب خارجی و توسعه ٔ صنایع و ایجاد کارخانه ها و تأسیس پستخانه. امیرکبیر در سال 1267 هَ. ق. در کلیه ٔ شهرهای معتبر کشور چاپارخانه تأسیس کرد و اولین خط تلگراف در زمان ناصرالدین شاه احداث شد و به تدریج تکمیل گردید، و ضرابخانه که تا آن زمان وضع مطلوبی نداشت اصلاح گشت. تا پیش از ناصرالدین شاه هریک از شهرهای عمده ٔ ایران ضرابخانه ٔ جداگانه ای داشت و به همین جهت در نقش و عیار سکه های نواحی مختلف اختلافاتی پدید می آمد. ناصرالدین شاه آلات و ادوات ضرابخانه ای را از اروپا آورد و اداره ٔ ضرابخانه را تأسیس نمود. در زمان فتحعلیشاه اولین مطبعه در تبریز دائر گردید. در دوران قاجاریه بسیاری از آداب و مراسم اروپائی در ایران انتشار یافت. این آداب از عهد فتحعلی شاه و محمدشاه در این سرزمین منتشر شد و در دوره ٔ ناصرالدین شاه وسعت و گسترش پیدا کرد. تغییر کلاه و لباس معمول گردید. اغذیه ٔ فرنگی و شرب چای و توسعه ٔ زراعت توتون و تهیه ٔ تریاک و کشت سیب زمینی و بعضی نباتات و گلها از آثار این دوره است.
نهضت ادبی ایران در عصر قاجاریه. از اواخر دوره ٔ زندیه در ادبیات ایران نهضتی پیدا شد و شیوه ٔ دوره ٔ مغول و سبک هندی رو به زوال نهاد و شعرا و نویسندگان به تتبع آثار متقدمین برخاستند و مضامین تودرتو و مکرر و عبارات متکلف به تدریج کمتر شد و سخنورانی در نظم و نثر، فارسی متین و سالمی بوجود آوردند، و سخن پردازانی مانند نشاط و قاآنی و قائم مقام و امثال و اقران آنان آثار گذشتگان را احیاء نمودند. در دوره ٔ قاجاریه کتب تاریخی و علمی فراوان تألیف شد و آثار بزرگ مانند تکمله ٔ روضه الصفا و ناسخ التواریخ و نامه ٔ دانشوران و مجمع الفصحاء و امثال آنها بوجود آمد. روابط زبانی و ادبی بین ایران و فرنگستان عمده در این دوره شروع نمود و کتب و رسائلی در علوم و ادبیات و قصص و روایات مانند داستان تلماک از فرانسه به فارسی ترجمه شد و نیز دخول کلمات فرانسه و روسی به زبان فارسی در این عهد آغاز گردید. در نتیجه ٔ این نهضت نوین، افکار، جریانی نو گرفت و شعرا بیشتر به متقدمین مانند فردوسی و عنصری و فرخی و منوچهری و خاقانی و انوری پرداخته و شیوه ٔ سخن و طرز بیان وسنخ مضامین آنها را احیاء کردند و به تأثیر این نهضت شماره ٔ بسیار از شعرا و نویسندگان از قصیده گو و غزل سرا که توان گفت بیش از صد تن بودند در دوره ٔ قاجار ظهور کرده و در نظم و نثر شیوه ٔ گویندگان قبل از مغول را پیروی نمودند. (از تاریخ ادبیات ایران تألیف شفق چ 1321 ص 344 و 345 و 352 و 353) (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام تألیف لین پول ص 232 و 233 و 234) (تاریخ تمدن جدید).

معادل ابجد

وزیر اعظم در دوران قاجاریه

2019

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری