معنی وسیع ترین جزیره جهان
حل جدول
گرینلند
وسیع ترین جزیره قاره آفریقا
ماداگاسکار
جزیره وسیع دنیا
گینه نو
پر جمعیت ترین جزیره جهان
جاوه
وسیع ترین استان فیلیپین
پالاوان
بزرگترین جزیره جهان
گرینلند
وسیعترین جزیره جهان
گرینلند
پرجمعیتترین جزیره جهان
جاوه
دومین جزیره وسیع دنیا
گینه نو
واژه پیشنهادی
گرینلند
وسیع¬ترین جزیره قاره آفریقا
ماداگاسکار
وسیع ترین کشور آفریقایی
سودان
بزرگترین جزیره جهان
گرینلند
اطلاعات عمومی
جزیره جاوه
لغت نامه دهخدا
وسیع. [وَ] (ع ص) فراخ. (منتهی الارب) (آنندراج). جای فراخ. پهناور. متسع. جادار. گشاد. گشاده. واسع. عریض. باوسعت و ممتد. (ناظم الاطباء): علی تکین از آب بگذشت و در صحرایی وسیع بایستاد. (تاریخ بیهقی).
- وسیعالمشرب، بی بندوبار و لاابالی در اصول وفروع دین. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- وسیع بودن، وسعت داشتن.
- وسیع کردن، وسعت دادن.
|| اسب فراخ گام و فراخ ذراع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || دور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
معادل ابجد
1090