معنی وسیع ترین جزیره قاره آفریقا
حل جدول
ماداگاسکار
وسیع ترین جزیره جهان
گرینلند
وسیعترین جزیره قاره آفریقا
ماداگاسکار
جزیره وسیع دنیا
گینه نو
رهبر قاره آفریقا
ماندلا
آفریقا
قاره سیاه
صحرایى وسیع در آفریقا
کالاهارى
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
جزیره، قاره
اطلاعات عمومی
قاره اقیانوسیه
پرجمعیت ترین جزیره جهان
جزیره جاوه
کم جمعیت ترین قاره دنیا
قاره جنوبگان
لغت نامه دهخدا
وسیع. [وَ] (ع ص) فراخ. (منتهی الارب) (آنندراج). جای فراخ. پهناور. متسع. جادار. گشاد. گشاده. واسع. عریض. باوسعت و ممتد. (ناظم الاطباء): علی تکین از آب بگذشت و در صحرایی وسیع بایستاد. (تاریخ بیهقی).
- وسیعالمشرب، بی بندوبار و لاابالی در اصول وفروع دین. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- وسیع بودن، وسعت داشتن.
- وسیع کردن، وسعت دادن.
|| اسب فراخ گام و فراخ ذراع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || دور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
قاره
قاره. [رَ] (اِخ) (یوم قاره) روزی است از روزهای تاریخی عرب. (معجم البلدان). رجوع به «ذوقاره» و «قاره اهوی » شود.
معادل ابجد
1729