معنی وقاحت

لغت نامه دهخدا

وقاحت

وقاحت. [وَ ح َ] (ع مص) وقاحه. بی حیا بودن. بی شرم بودن. بی شرم شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شوخ روی شدن. (تاج المصادر بیهقی). || (اِمص) بی حیائی و بی شرمی. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء):
اقلیم گرفته از وقاحت
تعلیم نکرده در دبستان.
خاقانی.
اسب فصاحت در میدان وقاحت جهانید. (گلستان سعدی).
با چشم نیم خواب تو خشم آیدم همی
از چشمهای نرگس و چندین وقاحتش.
سعدی.
رجوع به وقاحه شود. || بی ادبی. (غیاث اللغات از منتخب اللغه و کشف و صراح اللغه) (ناظم الاطباء). || گستاخی. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

وقاحت

(وَ حَ) [ع. وقاحه] (اِمص.) بی شرمی، بی حیایی.

فرهنگ عمید

وقاحت

بی‌ادبی و گستاخی بی‌شرمی، بی‌حیایی،

حل جدول

وقاحت

بی شرمی، پررویی، جسارت، بی ادبی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

وقاحت

بی شرمی

کلمات بیگانه به فارسی

وقاحت

بی شرمی

مترادف و متضاد زبان فارسی

وقاحت

بی‌حیایی، بی‌شرمی، پررویی، جسارت، دریدگی،
(متضاد) کم‌رویی

فارسی به انگلیسی

وقاحت‌

Effrontery, Flagrancy, Impudence, Insolence, Obscenity, Presumptuousness, Rudeness

فارسی به عربی

وقاحت

مجون

فرهنگ فارسی هوشیار

وقاحت

‎ (مصدر) بی حیابودن بی شرم بودن، (اسم) بی حیایی بی شرمی: ((ازوفات عطا ء بن یعقوب تازه ترشد وقاحت عالم. )) (مسعود سعد)

معادل ابجد

وقاحت

515

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری