معنی پادو
لغت نامه دهخدا
پادو. [دَ / دُو] (اِ مرکب، نف مرکب) پاکار. || خدمتکارگونه و فرمانبر. وردست ِ شاطرِ نانوائی. || در اصطلاح حمّامیان آنکه در سر حمام بمشتریان لنگ و حوله و قطیفه ودیگر لوازم دهد. || شاگرد حجره ٔ تجّار.
پادو. (اِ) (فرانسوی، اِ) روبان و نوار ممزوج از پنبه و ابریشم.
پادو. (اِخ) موضعی به چهارفرسنگی مشرق و شمال فتح آباد.
پادو. (اِخ) بلده ای به ایتالیا، در وِنسی دارای 125000 تن سکنه. این شهر اسقف نشین و صاحب دانشگاه و کاخهای مجلل و کارخانه های ماهوت بافی و مولد تیت لیو مورخ و مانتگنا نقاش مشهور است.
فرهنگ معین
(اِمر.) گماشته، کسی که پی فرمان ها می رود.
فرهنگ عمید
شاگرد دکان یا کارگاه که در پی کارهای مختلف سرپایی فرستاده میشود،
خانهشاگرد،
کسی که برای انجام دادن کاری دوندگی کند،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پاکار، پیشخدمت، شاگرد، نوچه، نوکر،
(متضاد) کارفرما
فارسی به انگلیسی
Doorman, Flunky, Legman, Office Boy, Page
فارسی به عربی
خادم
تعبیر خواب
۱ـ دیدن پادو در خواب، علامت آن است که با فرد غیر قابل اعتمادی پیمان دوستی می بندید، و در کنترل انگیزه های آنی و عجولانه خود ناتوان می مانید.
۲ـ اگر زنی خواب ببیند به عنوان پادو در جایی کار می کند، نشانه آن است که در ماجراهایی حماقت آمیز شرکت خواهد کرد. - آنلی بیتون
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود.
فارسی به ایتالیایی
fattorino
معادل ابجد
13