معنی پادگان

لغت نامه دهخدا

پادگان

پادگان.[دِ] (اِ مرکب) گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده و بحفظ و نگاهبانی آن گماشته شده باشند. (فرهنگستان). و آنرا پیشتر از این ساخلو میگفتند. و پاد بمعنی محافظت و نگاهبانی است. رجوع به بادگان شود.

فارسی به انگلیسی

پادگان‌

Barracks, Base, Fort, Garrison, Post

فارسی به ترکی

فرهنگ عمید

پادگان

گروهی از سربازان که در یک محل متوقف و مٲمور نگهبانی آن محل باشند، ساخلو،
محلی که این گروه در آن مستقر می‌شوند،

فرهنگ فارسی هوشیار

پادگان

گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده و به حفظ و نگهبانی آن گماشته شده باشند

فرهنگ معین

پادگان

محل اسکان گروهی از سربازان که برای محافظت محلی در آنجا متوقف شوند.2- سربازخانه، ساخلو، دسته - های پیاده نظام عهد ساسانی. [خوانش: (دِ) [په.] (اِمر.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

پادگان

ساخلو، سربازخانه، پیاده‌نظام

فارسی به عربی

پادگان

حامیه

گویش مازندرانی

پادگان دوآب

از توابع دهستان خانقا پی پل سفید

معادل ابجد

پادگان

78

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری