معنی پارسایی

لغت نامه دهخدا

پارسایی

پارسایی. (حامص) رجوع به پارسائی شود.

فارسی به انگلیسی

پارسایی‌

Abstinence, Chastity, Devotion, Holiness, Piety, Piousness, Righteousness, Virtuousness

فرهنگ عمید

پارسایی

پرهیزکاری، پاک‌دامنی، زهد، تقوا: سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن / هر متاعی را خریداری‌ست در بازار خویش (سعدی۲: ۴۷۶)،

حل جدول

پارسایی

پاکدامنی، پرهیزگاری، تقوا، زهد، عفت

زهد

تزهد، زهد

تزهد

عفاف، تقوا، زهد، پاکدامنی

عفاف

تزهد، زهد، عفاف، پاکدامنی

مترادف و متضاد زبان فارسی

پارسایی

پاکدامنی، پرهیزگاری، تقوا، خداترسی، زهد، عفت، ورع،
(متضاد) بی‌تقوایی، ناپارسایی

فرهنگ فارسی هوشیار

پارسایی ورزیدن

(مصدر) پارسایی کردن عفاف.


پارسایی کردن

(مصدر) پرهیز کردن از گناه باطاعت و قناعت تزهد.


پاکجامگی

پارسایی.

معادل ابجد

پارسایی

284

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری