معنی پاسار کردن
لغت نامه دهخدا
پاسار. (اِ مرکب) (از پای و سار مرادف مانا و مان و معنی ترکیبیه بپاگذاشته شده. رشیدی). تیپا. لگد. (برهان). || در اصطلاح نجاران، تخته هائی که میان تُنُکه هافاصله شود. و نیز تخته ٔ زبرین و زیرین مِصراع. چوبهای قطورتر که در دو طرف فوق و تحت و میان هر دو تُنُکه ٔ افقی بکار برند مقابل باهو که عمودی بکار رود.
- پاسار کردن، لگدکوب کردن:
پاسار میکند من و خوبان را
تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش.
ناصرخسرو.
پاسار. [رُ] (اِخ) دماغه ای به جنوب شرقی صقلیه (سیسیل). و امیرالبحر بینگ بسال 1718 م. با 1130 هَ. ق. اسپانیائیان را بدانجا هزیمت کرد.
پاسار. (اِخ) رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد. طول آن 120 هزارگز است.
حل جدول
لگدکوب کردن، پایمال کردن
پاسار
لگد
لگدکوب کردن- پایمال کردن
پاسار کردن
پایمال کردن
پاسار کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(کَ دَ) (مص م.) لگدکوب کردن، پایمال کردن.
پاسار
لگد، تیپا، کلاف افقی چارچوب در و پنجره. [خوانش: (اِمر.)]
فرهنگ عمید
لگد، پامال، پاسپار،
[قدیمی] تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در بهطور افقی کار میگذارد و تختههای نازک میانۀ در را به آنها وصل میکند،
* پاسار کردن: (مصدرمتعدی) پامال کردن، لگدکوب کردن،
فارسی به انگلیسی
معادل ابجد
538