معنی پاسپورت

فرهنگ معین

پاسپورت

(پُ) [فر.] (اِ.) اجازه نامه برای رفت و آمد اشخاص از مملکتی به مملکت دیگر، گذرنامه، جواز عبور.

فرهنگ عمید

پاسپورت

گذرنامه

حل جدول

پاسپورت

گذرنامه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پاسپورت

گذرنامه

مترادف و متضاد زبان فارسی

پاسپورت

پته، پروانه، تذکره، جوازعبور، روادید، گذرنامه، ویزا

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

پاسپورت

گذرنامه، جواز سفر

معادل ابجد

پاسپورت

671

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری