معنی پان

لغت نامه دهخدا

پان

پان. (اِخ) در اساطیر یونانی نام پسر هرمس و پریئی بنام دریوپ. وی محافظ گله هاست و در ردیف ملتزمین دیونیسوس قرار دارد و از دره ها و کوهها عبور میکند و بشکار یا تنظیم رقصهای پریان مواظب است و او با نائی که خود مخترع آن است با آنان میرقصد و دارای شاخ و پاهای بز می باشد.

پان. (اِ) اسم هندی تنبول است. تامبول. تامول. تنبول. تنبُل. شاه صینی. (دمشقی). و آن برگی باشد از قسمی فلفل که آنرا در هندوستان با آهک و فوفل خایند تا لبها را سرخ گرداند. (برهان). مخلوطی از تانبول و فلفل و توتون که هندوان در دهان گیرند و آب آن بیرون کنند. معجونی از برگ تانبول و آهک و فوفل که هندوان همیشه در دهان دارند و آب آن بیرون کنند: در این حکم چنان مستقیم شد که خوطان را قدرت خوردن پان نبود تا بسوار شدن چه رسد. (تاریخ فیروزشاهی).
از بهر سرخی لب زخم عدوی او
کافی بود شباهت پیکان به برگ پان.
طالب آملی.
بوی گلزار شهادت هر کرا بیتاب کرد
چون لب پان خورده می بوسد دهان شمشیر را.
صائب.

پان. [ن ِ] (اِخ) جزیره ای از جزایر فیلیپین میان مین دُرُ و نِگرُس دارای 1300 هزارگزمربع مساحت و 750000 تن سکنه. زمینی کوهستانی و مشجر و بندر عمده ٔ آن ایل ُایل ُ باشد و از محصولات مهم آن قند و برنج و پنبه و قهوه و کاکائو است و تربیت مواشی کنند. پان به سه ایالت آن تیک و کاپیز و اِیل ُاِیل ُ منقسم است.

فرهنگ عمید

پان

تانبول

نوعی فلوت،

حل جدول

پان

اثری از کنوت هامسون

فرهنگ فارسی هوشیار

پان

فرانسوی هم: پیشوندی که برسر برخی از واژگان می آید هندی تمبل از گیاهان تنبول

معادل ابجد

پان

53

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری