معنی پاپی شدن

لغت نامه دهخدا

پاپی شدن

پاپی شدن. [پ َ / پ ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) پاپی شدن امری را؛ اصرار ورزیدن در آن. دنبال کردن آن.

حل جدول

پاپی شدن

کنایه از اصرار ورزیدن

فارسی به انگلیسی

پاپی‌ شدن‌

Bother, Gibe, Harass, Harassment, Pursue, Taunt, Torment, Worry

فارسی به عربی

پاپی شدن

کلب الصید

فرهنگ فارسی هوشیار

پاپی شدن

(مصدر) پاپی شدن در امری. اصرار ورزیدن، امریرا دنبال کردن تعقیب کردن، پاپی شدن کسی را. ایراد گرفتن بر او اذیت کردن وی ایذا.

معادل ابجد

پاپی شدن

369

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری