معنی پاکار
لغت نامه دهخدا
پاکار. (ص مرکب، اِ مرکب) پایکار. کسی را گویند که چون تحصیلداری بجای بیاید او زر از مردم تحصیل کند و به تحصیلدار دهد. (برهان). شخصی که در شهرها و ده ها جای مردم به محصلان و ارباب طلب دیوانی نماید. (رشیدی). کارگذار. عَریف. || پیرمرد برزن و ده. || آنکه مستراح را جاروب کند. کناس. (رشیدی) (برهان). || خدمتکار. پادو. چاکر. نوکر. خادم: قبیل، پاکار یا رئیس قوم. (منتهی الارب).
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیشکار، عریف، کارگزار، پادو، خادم، خدمتکار، نوکر،
(متضاد) کارفرما
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
224