معنی پایا

لغت نامه دهخدا

پایا

پایا. (نف) ثابت. ابدی. دائم. باقی. پاینده. || قائم باشدهمچنانکه گویند، عرض پایا بجسم است یعنی عرض قائم به جسم است. (برهان). || که خشک نشود در یک سال یا دو سال (گیاه).

فرهنگ معین

پایا

پاینده، پایدار، محکم، گیاهی که بیش از یک یا دو سال باقی بماند. [خوانش: (ص فا.)]

فرهنگ عمید

پایا

پاینده، پایدار، جاوید،
ثابت،
(زیست‌شناسی) ویژگی گیاهی که بیش از دو سال باقی بماند،

حل جدول

پایا

نوعی گیاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایا

باقی، پایدار، پاینده، جاودانه، جاودانی، جاوید، مانا، مخلد، مدام، مستدام، مستمر،
(متضاد) زودگذر

فارسی به انگلیسی

پایا

Abiding, Durable, Enduring, Eternal, Fixed, Immortal, Languishing, Lasting, Long-Lived, Monumental, Perennial, Permanent, Persistent, Resistant, Serviceable, Stationary

فارسی به عربی

پایا

اسطبل، التزام، دیمومه

فرهنگ فارسی هوشیار

پایا

ثابت، ابدی، باقی، دائم، قائم

فارسی به آلمانی

پایا

Beständig, Beständig [adjective], Dauernd, Dauernd

واژه پیشنهادی

پایا

سرمد

معادل ابجد

پایا

14

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری