معنی پایتخت فیلیپین

لغت نامه دهخدا

فیلیپین

فیلیپین. (اِخ) مجموعه ای از 7100 جزیره است که در اقیانوس کبیر قرار گرفته و از آنها 2773 جزیره نامگذاری شده است. این مجموعه در جنوب شرقی آسیا قرار دارد و مجموعاً 115600 کیلومتر مربع وسعت و 16000303 تن سکنه دارد. در این جزایر اکنون جمهوری مجمعالجزایر فیلیپین حکومت میکند ومرکز آن مانیل است. شهرهای مهم آن عبارتند از: بانگود، بوتوان، لگاسپی، بالانگا، باسکو، باتانگاس، تاگبیلاران، مالای بالای، مالولوس، دائت، ناگا، کاپیز، کاویت، کوتاباتو، داوائو، ویگان، ایلیولو، ایلاگان، سنتاکروز، دانالان، سن فرناندو، تاکلوبان، کالاپان، ارووکوییتا، بونتک، باکولود، رومبلون، پورتو، کاتبالوگان، جولو، سرسوگون، سوریگائو، ایبا و زامبوآنگا. بزرگترین جزیره ٔ آن که پایتخت نیز در آن قرار دارد لوزون نامیده شده است و در شمال مجمعالجزایر فیلیپین است. بزرگترین جزیره ٔ جنوبی آن میندانائو خوانده شده است که شهرداوائو مرکز آن است. (از فرهنگ جغرافیایی وبستر).


پایتخت

پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).

اطلاعات عمومی

واژه پیشنهادی

از دریاهای فیلیپین

دریای فیلیپین

فرهنگ معین

پایتخت

(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.

فرهنگ عمید

پایتخت

شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیس‌جمهوری و هیئت دولت باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایتخت

پاتخت، تختگاه، دارالاماره، دارالسلطنه، دارالملک، شاه‌نشین، عاصمه

فارسی به عربی

پایتخت

راسمال

فرهنگ فارسی هوشیار

پایتخت

شهری که محل اقامت شاه یا رئیس جمهور ی هیئت دولت باشد

معادل ابجد

پایتخت فیلیپین

1605

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری