معنی پاینده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(یَ دِ) (ص فا.) پایدار، جاوید.
فرهنگ عمید
پایدار،
بادوام،
کسی که چیزی را بپاید و مراقب آن باشد،
[قدیمی] برقرار،
[قدیمی] جاوید، ابدی، باقی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بادوام، باقی، پایا، جاودانه، جاوید، دایم، مستدام، نگهبان،
(متضاد) فانی
فارسی به انگلیسی
Durable, Enduring, Eternal, Immortal, Lasting, Long-Lived, Ongoing, Permanent, Stable
فارسی به عربی
دیمومه
فرهنگ فارسی هوشیار
پایدار، بادوام، ابدی
فرهنگ پهلوی
استوار، پابرجا
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
72