معنی پایه‌گذار حساب و آنالیز

ترکی به فارسی

آنالیز

آنالیز

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایه‌گذار

بنیانگزار، موسس، واضع

فرهنگ معین

آنالیز

عمل تجزیه فیزیکی یا منطقی جسم، تجزیه، شاخه ای از علم ریاضی که به مطالعه رفتار توابع از نظر حد و پیوستگی و مشتق پذیری و غیره می پردازد، فهرست بندی داده های یک مسئله و داده های دیگر مربوط به آن و سپس جست و جوی هدف با مشخص کردن [خوانش: [فر.] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آنالیز

آناکاوی، واکافت، واکاوی

فرهنگ فارسی هوشیار

آنالیز

فرانسوی واکافت آناکاوی

عربی به فارسی

حساب

شمردن , حساب کردن , محاسبه نمودن , حساب پس دادن , ذکر علت کردن , دلیل موجه اقامه کردن (با) , تخمین زدن , دانستن , نقل کردن () حساب , صورت حساب , گزارش , بیان علت , سبب , علم حساب , حساب , حسابی , حسابگر , حسابدان , محاسبه , محاسبات

لغت نامه دهخدا

حساب

حساب. [ح ِ] (اِخ) چشمه ٔ... رجوع به چشمه ٔ حساب شود.

معادل ابجد

پایه‌گذار حساب و آنالیز

1115

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری