معنی پدر اتم
لغت نامه دهخدا
اتم. [اَ ت َم م] (ع ن تف) تمامتر. کامل تر.
- بوجه اتم ّ، بوجه اکمل.
اتم. [اُ ت ُ] (ع اِ) زیتون برّی. لغتی است در عُتُم. (منتهی الارب).
اتم. [اَ ت َ] (اِخ) نام وادیی است. (منتهی الارب). و صاحب مراصدالاطلاع آرد: الاتم بکسر اوله و ثانیه، اسم واد.
اتم. [اَ] (اِخ) جبل حرّه بنی سلیم و گفته اند پشته ای است از غطفان که بین غطفان و بین مسلخ قرار دارد و آن از منازل حجاج کوفه است و تا مکه نه میل مسافت است.
اتم. [اَ ت َ] (ع مص) شکافته شدن دو درز مشک و غیره پس یک درز گردیدن. (منتهی الارب). واشکافته شدن دوال که در مشک دوخته باشند. || بریدن. || مقیم بودن بجای. بودن به جایی. || درنگی کردن. (منتهی الارب). درنگی. || کاهل شدن. کاهلی.
واژه پیشنهادی
جی. رابرت اوپنهایمر
پدر بمب اتم شوروی
ایگور کور چاتو
ایگور کور چاتو
پدر اتم کشور روسیه
آندره ساخاروف
فرهنگ معین
(اَ تَ مّ) [ع.] (ص تف.) تمامتر، کاملتر.
فرهنگ فارسی آزاد
اتَمّ، کامل، کامل تر،
فارسی به ایتالیایی
atomo
معادل ابجد
647