معنی پدیده در علوم طبیعى

نام های ایرانی

پدیده

دخترانه، پدیده، چیز جدید، آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را تجربه کرد، شخص، چیز، یا حادثه چشمگیر

مترادف و متضاد زبان فارسی

پدیده

مظهر، نمود، بود، حادثه، واقعه

فرهنگ پهلوی

پدیده

نوآوری، تازگی

فرهنگ معین

پدیده

آن چه مشاهده یا به وسیله حواس ادارک می شود، چیز تازه پدید آمده، نوظهور، بی مانند در گذشته. [خوانش: (پَ دِ) (اِ.)]


علوم

جمع علم، مجموعه علم های تجربی. [خوانش: (عُ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

پدیده

آنچه با حواس ظاهری احساس شود، پدیدار،
شخصی یا چیزی که در موردی خاص برجسته شده باشد،

فارسی به ایتالیایی

پدیده

fenomeno

لغت نامه دهخدا

علوم

علوم. [ع ُ] (ع اِ) ج ِ عِلم. دانشها. رجوع به علم شود:
علوم عالم دانم ولیکن اندر عصر
اگر دو مردم دانم بدان که نادانم.
مسعودسعد.
- علوم آثار علوی، علم به افلاک و حرکات فلکی و آثار آنها، و امور و حوادث جوی و نجوم است. (فرهنگ علوم عقلی ص 411، از مصنفات باباافضل کاشانی ج 1 ص 73 رساله ٔ 5).
- علوم ابداعی، صور علمیه ٔ حق است، و جواهر مفارقه اند که صور علمیه ٔ خدایند. (فرهنگ علوم عقلی از رسائل ملاصدرا ص 242).
- علوم جزئیه، علومی است که موضوعات آنها أخص از موضوع علوم دیگر باشد، چنانکه موضوع طب از موضوع طبیعی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- علوم زبان عربی، دارای چهار رکن است و عبارتند از لغت، نحو، بیان و ادب. و شناختن آنها برای اهل شریعت ضروریست زیرا مأخذ کلیه ٔ احکام شرعی از کتاب و سنت است که به زبان عرب میباشد. رجوع به هر یک از این علوم شود. (از ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ج 2 ص 1161).
- علوم صوفیه، علوم احوال است، و احوال مواریث اعمال است. و تا کسی را معاملات ظاهر باک نباشد احوال باطن درست نباشد. (فرهنگ مصطلحات عرفا، از شرح تعرف ج 3 ص 71).
- علوم عقلی، مسائلی است که برای انسان طبیعی است ازاینرو که وی دارای اندیشه است. و بنابراین دانشهای مزبور اختصاص به ملت معینی ندارد، و در نوع بشر از آغاز اجتماع و عمران طبیعی وجود داشته است و آنها را به نام علوم فلسفه و حکمت میخوانند ومشتمل بر چهار دانش است: نخست دانش منطق، و آن علمی است که ذهن را از لغزش در فراگرفتن مطالب مجهول از امور حاصل معلوم، محافظت میکند. دوم دانش طبیعی (فیزیک)، که بحث در محسوسات است، مانند اجسام عنصری و موالید آنها از قبیل کان و گیاه و جانور و اجسام آسمانی و حرکات طبیعی یا نفسی و جز اینها. سوم علوم الهی (متافیزیک)، که بحث در امور ماورای طبیعت است، مانندروحانیات. چهارم تعالیم (ریاضیات)، که بحث در مقادیر است، و خود مشتمل بر چهار علم است: هندسه، ارثماطیقی، موسیقی، هیئت. (از ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ج 2 ص 1007). رجوع به هر یک از این علوم شود.
- علوم متعارفه، مقدمات علوم مدونه است که به نفس خود ظاهر و آشکار باشد. (ازکشاف اصطلاحات الفنون). مبادی تصدیقیه ای که بدیهی هستند.
- علوم مدونه، علومی رانامند که قواعد آن در کتابی تدوین و جمعآوری شده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). و آنها عبارتند از: علم اخلاق، ادب، اصطرلاب، اصول، انشاء، بتانیک، بیان، تاریخ طبیعی، تراپوتیک، تشریح، تصوف، تعبیر، تعویذات، تفسیر، تواریخ، جبر و مقابله، جراثقال، جغرافیا، جفر، حدیث، حجاری، حساب، حقوق، حکمت، دواسازی، رسم الخط، رَمْل، شیمی (کیمیا)، صرف، طب، طلسمات، عدد، عروض، فرائض، فقه، فلاحت، فیزیک، فیزیولوژی، قافیه، قرائت، قیافه، کلام، کیمیا، محاضرات (که آن لطیفه گوئی و حاضرجوابی است)، مساحت، معانی، معما، مناظر و مرایا، منطق، موسیقی، نجوم، نحو، نقاشی، هندسه، هیئت. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به هر یک ازین علوم شود.
- || (اصطلاح تصوف) علوم مدونه در مقابل علوم غیرمدونه است، و مراد علوم ذوقی و حالی و دریافتی است نه علوم بافتی. (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 286).

فرهنگ فارسی هوشیار

علوم

دانشها

فرهنگ فارسی آزاد

علوم

عَلُوْم، بسیار دانا- بسیار با علم- عَلّام،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

علوم

دان شها

معادل ابجد

پدیده در علوم طبیعى

466

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری