معنی پدیده در علوم نظری

فارسی به عربی

نظری

نظری

فرهنگ فارسی هوشیار

نظری

نظری در فارسی نگرشی، اندیشیدنی، بر آوردی (صفت) منسوب به نظر: آنچه با نظر و حدس انجام شود حدسا: ‎} نظری تخمین زد. ‎{، (صفت) آنچه که فهمیدنش محتاج به نظر و فکر باشد مقابل بدیهی: چشم حاضر سخنی کرده نظر بازمرا که بدیهی است بر دقت طبعش نظری. (محسن تاثیر. فرنظا. ) تصدیق نظری. تصدیقی که از راه تامل و فکر بدست آید. یا تصور نظری. تصوری که از راه تامل و فکر بدست آید، علمی مقابل عملی. یا عمل نظری فلسفله نظری حکمت نظری. آن قسمت از علم و فلسفه که ارتباط به عمل ندارد مقابل علم یا فلسفه عملی. فلسفه نظری شامل سه قسمت است: ریاضی طبیعی الهی، آنچه مربوط به نظریه باشد تئوریک مقابل عملی (پراتیک) .

نام های ایرانی

پدیده

دخترانه، پدیده، چیز جدید، آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را تجربه کرد، شخص، چیز، یا حادثه چشمگیر

لغت نامه دهخدا

نظری

نظری. [ن َ ظَ ری ی / ن َ ظَ] (ص نسبی) منسوب است به نظر. رجوع به نظر شود. مقابل بدیهی. (آنندراج). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج به فکر و نظر باشد. (یادداشت مؤلف). آنچه دریافتنش متوقف بر نظر و تحقیق است مانند تصور نفس و عقل و تصدیق این که عالم حادث است. (از تعریفات):
چشم حاضر سخنی کرده نظرباز مرا
که بدیهی است بر دقت طبعش نظری.
تأثیر (از آنندراج).
|| مقابل عملی. رجوع به عملی شود.
- اخلاق نظری. رجوع به اخلاق شود.
- حکمت نظری یا فلسفه ٔ نظری، مقابل عملی، آن قسم اول است از هر دو قسم حکمت و حکمت نظری را حکمت علمی نیز گویند و آن تصور حقایق موجودات باشد و قسم دوم حکمت عملی است، و اقسام نظری بسیار است چنانچه علم هیأت و علم مناظر و مرایا و تشریح و علم معادن و نباتات و غیره. (غیاث اللغات). رجوع به فلسفه شود.
|| آنچه بر آن نظر نبود و منظور نباشد و لفظ نظری بر آن نویسند و این اصطلاح ارباب دفاتر ایران است:
نیم ز فیض نگاه تو لحظه ای نومید
بسان آینه هر چند گشته ام نظری.
ملامفید بلخی.
با اینهمه دشوارپسندی چو نظر کرد
یک یک همه اطفال سرشکم نظری شد.
میرزا طاهر وحید (آنندراج).

نظری. [ن َ را / ن َظْ ظَ را] (ع اِ) بنونظری، نگرندگان به سوی زنان و عشقبازی کنندگان با آنها. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

پدیده

مظهر، نمود، بود، حادثه، واقعه

فرهنگ پهلوی

پدیده

نوآوری، تازگی

فرهنگ معین

پدیده

آن چه مشاهده یا به وسیله حواس ادارک می شود، چیز تازه پدید آمده، نوظهور، بی مانند در گذشته. [خوانش: (پَ دِ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

پدیده

آنچه با حواس ظاهری احساس شود، پدیدار،
شخصی یا چیزی که در موردی خاص برجسته شده باشد،


نظری

[مقابلِ عملی] ویژگی علمی که متمرکز بر جنبه‌های غیرعملی است،
دارای جنبۀ غیرعملی، ذهنی،
دورۀ آموزش متوسطه، شامل کلاس‌های اول تا سوم دبیرستان،

فارسی به ایتالیایی

پدیده

fenomeno

معادل ابجد

پدیده در علوم نظری

1535

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری