معنی پراکندگی

لغت نامه دهخدا

پراکندگی

پراکندگی. [پ َک َ دَ / دِ] (حامص) پراگندگی. پریشانی. تفرّق. تفرقه. تشتت. شمل. تَذعذع. تبدد. شتات. شَت ّ. (منتهی الارب). شَعَث. (دهار) (منتهی الارب). افتراق. نَشر. انتشار. تَقعقع. (منتهی الارب). استشتات: و داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی. (تاریخ بیهقی).
دل و کشورت جمع و معمور باد
ز ملکت پراکندگی دور باد.
سعدی.
ز لب دوختن غنچه را زندگیست
چو بشکفت زان پس پراکندگیست
پشیمان ز گفتار دیدم بسی
پشیمان نگشت از خموشی کسی.
امیرخسرو.
دو دل یک شود بشکند کوه را
پراکندگی آرد انبوه را.
؟

فرهنگ عمید

پراکندگی

پاشیدگی،
پریشانی،
تفرقه،

حل جدول

پراکندگی

شیوع

تناد

تشتت

شتات

شت

مترادف و متضاد زبان فارسی

پراکندگی

افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه، افشان، نثار، انفکاک، پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی، پریشانی، نابسامانی، انتشار، شیوع، پخش، تواری،
(متضاد) جمعیت

فارسی به انگلیسی

پراکندگی‌

Diffuseness, Discursiveness, Dispersal, Dispersion, Dissipation, Distribution, Excursiveness, Percolation

فارسی به عربی

پراکندگی

تفرق، تفریق

فرهنگ فارسی هوشیار

پراکندگی

پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

پراکندگی

307

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری