معنی پرده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پوشش، حجاب، پارچه ای که بر پنجره بیاویزند، نوا، گاه، هر یک از بخش های نمایش که با افتادن پرده، صحنه عوض می شود، مجازاً آن چه که مانع خوب دیدن یا شنیدن می شود، لایه نازکی از بافت ها که سطح اندام را می پوشاند. 7 - [خوانش: (پَ دِ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
پرده یا چیزی که برای جلوگیری از نور، جلو پنجره یا در نصب میکند،
روپوش،
(موسیقی) تغییر ارتعاشی میان دو نت متوالی به جز می و فا، و سی و دو،
(هنر) در تئاتر، هریک از قسمتهای بازی و نمایش در تماشاخانه که پرده میافتد و سِن عوض میشود: هرچه در این پرده نشانت دهند / گر نپسندی به از آنت دهند (نظامی۱: ۲۴)،
[قدیمی] پوشش، حجاب،
[قدیمی] چادر،
(موسیقی) [قدیمی] مفتول روده که به فاصلههای معیّن در دستۀ تار میبندند،
* پرده برداشتن: (مصدر لازم) [قدیمی]
پرده از روی کسی یا چیزی کنار زدن،
[مجاز] حقیقت کاری را آشکار ساختن،
* پرده برداشتن از چیزی:
[مجاز] حقیقت چیزی را آشکار ساختن،
پردهبرداری کردن از آن،
* پردۀ بکارت: (زیستشناسی) بافت نازکی در دهانۀ مهبل که بر اثر رابطۀ جنسی، فشار، یا ضربۀ شدید پاره میشود،
* پردۀ دیرسال: [مجاز] آسمان، روزگار: زاین پردۀ دیرسال / خیالی شدم چون بنازم خیال (نظامی۵: ۷۷۰)،
* پردۀ صماخ: پردهای نازک و شفاف که در انتهای مجرای گوش خارجی قرار دارد،
* پردۀ کسی (چیزی) را دریدن: [قدیمی، مجاز] راز کسی (چیزی) را فاش کردن،
* پردۀ نیلگون: [مجاز] آسمان،
* درپرده: (قید) [مجاز] پوشیده، پنهان، و غیرصریح،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پوشش، حجاب، ستر، غشا، غطاء، لایه، راه، گاه، مقام، نغمه، نوا، صحنه، نقش، تابلو، چادر، خرگاه، خیمه، اندرون، حرم، حرمسرا
فارسی به انگلیسی
Blind, Curtain, Drape, Flap, Mask, Portiere, Portière, Purdah, Shroud, Smoke Screen, Tone, Veil
فارسی به ترکی
perde
فارسی به عربی
حجاب، ستاره، شاشه، غشاء
تعبیر خواب
پرده نو پادشاه رانیکو است و رعیت را بد بود و پرده کهنه به همه حال نیکو نباشد. - جابر مغربی
هر که پرده در خواب دید بر در آویخته، اگر تنگ است و اگر ستبر، غم و اندوه است و ترس و بیم در کارها. اگر پرده بر در سرائی بزرگ بیند، یا بر در مسجد یا در میان بازار غم و اندوه بود و ترس عظیم. ابراهیم کرمانی گوید: اگر بیند پرده ضایع شد، دلیل که خداوندش از غم و اندوه فرج یابد و از ترس و بیم ایمن شود و چون پرده بیند و معروف نبود، غم و اندوه صعب تر است، اگر معروف بود آسانتر است. - محمد بن سیرین
ترکی به فارسی
پرده
گویش مازندرانی
حصار چوبی
فرهنگ فارسی هوشیار
روپوش، پوشش، حجاب
اصطلاحات سینمایی
دیوارسفید یا هرآویز دیگری را که فیلم برروی آن به نمایش در می آید می گویند. پرده ی سینما مانند خود سینما همواره درجهت بهبود کیفیت حرکت کرده است. پرده های امروزین، حساس ومشبکند ونورهای اضافی واذیت کننده را ازخود عبور میدهند وتصویر را شفافتر ازگذشته به معرض نمایش می گذارند.
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Bildschirm (m), Leinwand (f), Raster (m), Schirm (m), Tarnen, Vorhang (m), Schleier [noun]
معادل ابجد
211