معنی پرده بکارت
فارسی به انگلیسی
Hymen, Maidenhead
فرهنگ فارسی هوشیار
دخترکی (گویش گیلکی) پرده ی ایزد وین پرده ی ایزد به شما بر که دریده است (منوچهری)
بکارت
دوشیزگی
بکارت گرفتن
(مصدر) ازاله بکارت کردندوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی.
پرده دریدن
(مصدر) پاره کردن پرده و مانند آن، یا پرده بکارت دختری را دریدن. هتک ناموس وی کردن.
فاقد بکارت
در هنگام زناشویی غربد
فرهنگ عمید
دوشیزه بودن، دوشیزگی،
تازگی، نو بودن،
(اسم) (زیستشناسی) = پرده * پردۀ بکارت
پرده
پرده یا چیزی که برای جلوگیری از نور، جلو پنجره یا در نصب میکند،
روپوش،
(موسیقی) تغییر ارتعاشی میان دو نت متوالی به جز می و فا، و سی و دو،
(هنر) در تئاتر، هریک از قسمتهای بازی و نمایش در تماشاخانه که پرده میافتد و سِن عوض میشود: هرچه در این پرده نشانت دهند / گر نپسندی به از آنت دهند (نظامی۱: ۲۴)،
[قدیمی] پوشش، حجاب،
[قدیمی] چادر،
(موسیقی) [قدیمی] مفتول روده که به فاصلههای معیّن در دستۀ تار میبندند،
* پرده برداشتن: (مصدر لازم) [قدیمی]
پرده از روی کسی یا چیزی کنار زدن،
[مجاز] حقیقت کاری را آشکار ساختن،
* پرده برداشتن از چیزی:
[مجاز] حقیقت چیزی را آشکار ساختن،
پردهبرداری کردن از آن،
* پردۀ بکارت: (زیستشناسی) بافت نازکی در دهانۀ مهبل که بر اثر رابطۀ جنسی، فشار، یا ضربۀ شدید پاره میشود،
* پردۀ دیرسال: [مجاز] آسمان، روزگار: زاین پردۀ دیرسال / خیالی شدم چون بنازم خیال (نظامی۵: ۷۷۰)،
* پردۀ صماخ: پردهای نازک و شفاف که در انتهای مجرای گوش خارجی قرار دارد،
* پردۀ کسی (چیزی) را دریدن: [قدیمی، مجاز] راز کسی (چیزی) را فاش کردن،
* پردۀ نیلگون: [مجاز] آسمان،
* درپرده: (قید) [مجاز] پوشیده، پنهان، و غیرصریح،
لغت نامه دهخدا
بکارت. [ب َ رَ] (ع اِمص) دوشیزگی. (ناظم الاطباء) (غیاث) (آنندراج). و رجوع به بکاره شود.
- ازاله ٔ بکارت کردن، دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. (ناظم الاطباء) (آنندراج):
بحجله خانه ٔغم بکر بود دختر رز
نگاه پرده شکاف منش بکارت برد.
طالب آملی (از آنندراج).
- بکارت گرفتن، دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. (ناظم الاطباء). بکارت دختر بردن. افتراع. اعتذار. افتضاض. (از منتهی الارب).
خون بکارت
خون بکارت. [ن ِ ب ِ رَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خونی که ازپاره شدن پرده ٔ بکارت حاصل آید. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ واژههای فارسی سره
دست نخوردگی، دوشیزگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
دختری، دوشیزگی، عذرت، تازگی
فرهنگ معین
(مص ل.) دوشیزه بودن، (اِمص.) دختری، تازگی. [خوانش: (بِ رَ) [ع. بکاره]]
پردة بکارت
(~ بِ رَ) [فا - ع.] (اِمر.) پرده ای که علامت دوشیزگی است.
ترکی به فارسی
پرده
تعبیر خواب
پرده نو پادشاه رانیکو است و رعیت را بد بود و پرده کهنه به همه حال نیکو نباشد. - جابر مغربی
معادل ابجد
834