معنی پرده در

لغت نامه دهخدا

پرده در

پرده در. [پ َ دَ / دِ دَ] (نف مرکب) هَتّاک. هاتِک. هاتِک استار. مِذیاع. مُنّدِد. مقابل پرده دار. پرده پوش:
حق بود پرده پوش من از فضل و من به جهل
در پیش خلق پرده در خویش خیرخیر.
سوزنی.
بپای پردگیان را بغرچگان مگذار
که پرده دار نباشد که پرده در نبود.
سوزنی.
پرده در است آنکه در این عالم است
راز ترا هم دل تو محرم است
چون دل تو بند ندارد بر آن
بند چه جوئی ز دل دیگران.
نظامی.
توبینا و ما خائف از یکدگر
که تو پرده پوشی و ما پرده در.
سعدی.
اشک غماز من ار سرخ برآید چه عجب
خجل از کرده ٔ خود پرده دری نیست که نیست.
حافظ.
تا توانی پرده ٔ کس را مدر
تا ندرّد پرده ات را پرده در.
(از امثال و حکم)

فرهنگ عمید

پرده در

کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بی‌آبرو سازد: اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردهٴ خود پرده‌دری نیست که نیست (حافظ: ۱۶۴)،
بی‌شرم،
گستاخ،

حل جدول

فارسی به انگلیسی

پرده‌ در

Portiere, Portière

فرهنگ فارسی هوشیار

پرده در

(اسم) هاتک استار هتاک فاش کننده اسرار مقابل پرده دار پرده پوش.

معادل ابجد

پرده در

415

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری