معنی پرشدن
لغت نامه دهخدا
پرشدن. [پ ُ ش ُدَ] (مص مرکب) مملو گشتن. امتلاء. ملاء:
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.
سعدی.
|| بسیار شدن:
پشه چو پر شد بزند پیل را
با همه تندی و صلابت که اوست.
سعدی.
- پر شدن آوند، تمذّج.
- پر شدن شکم، اندراع. اکتظاظ.
حل جدول
امتلا
فارسی به ترکی
dolmak
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
556