معنی پرهیزگار
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پارسا، پرهیزکار، زاهد، صالح، فرهومند، مومن، متدین، متقی،
(متضاد) ناپرهیزگار
فارسی به عربی
تقی
واژه پیشنهادی
جبریل وَش
پارسا سیرت
عفیف و پرهیزگار
خویشتن دار
پرهیزگار و متقی
باخدا
خداترس
بردبار و پرهیزگار
خویشتن دار
پرهیزگار و متدین
پاک دست
کنایه از مردم پرهیزگار و متدین
خویش کار
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) پرهیز کار.
معادل ابجد
445