معنی پروزن
لغت نامه دهخدا
پروزن. [پ َرْ وَ زَ] (اِ) پرویزن. پرویز. پریزن. پریز. آردبیز. غربال. || هرچیز پرسوراخ و شبکه دار:
چرخ پنداری بخواهد بیختن
زان همی پوشد لباس پروزن.
ناصرخسرو.
و رجوع به پرویزن شود.
فرهنگ معین
(پَ وَ) (اِ.) = پرویزن: هر چیز پر سوراخ و شبکه دار، آردبیز، غربال.
فرهنگ عمید
از تقسیمبندیهای وزن ورزشکاران بعد از خروسوزن،
غربال، آردبیز،
هرچیز مشبک و سوراخسوراخ: چرخ پنداری بخواهد شیفتن / زآن همیپوشد لباس پروزن (ناصرخسرو۱: ۱۵۹)،
حل جدول
سنگین
مترادف و متضاد زبان فارسی
ثقیل، سنگین، وزین،
(متضاد) سبک، کموزن
فارسی به انگلیسی
Ponderous
معادل ابجد
265