معنی پرونده

لغت نامه دهخدا

پرونده

پرونده. [پ َرْ وَ دَ / دِ] (اِ) بسته ٔ جامه که به تازی رزمه گویند. بسته ٔ قماش و اسباب. پشتواره ٔ جامه. || لفافه ٔ قماش و اسباب یعنی پارچه ای که قماش را بدان پیچند. شله ٔ قماش:
خواجه به پرونده اندر آمد ایدر
اکنون معجب شده است از بر رهوار.
آغاجی (از فرهنگ اسدی).
|| جوال مانندی که دهن آن از پهلوی آن باشد و استادان بزاز اسباب دکان خودرا در آن نهند و با ریسمانها بندند و به ضم ثانی و سکون ثالث و رابع هم آمده است. (برهان قاطع). و نیز رجوع به پلونده شود. || سندها و نوشته های راجع به یک موضوع یا یک کار و یک نفر را که یکجا جمعآوری شده و خلاصه مطالب آن نوشته ها را برای آسانی در پشت پوشه های آن می نویسند و به فرانسه دوسیه میگویند. (مجموعه لغات فرهنگستان).
- پرونده کردن جامه ها، پشتواره ٔ جامه ها بستن. ترزیم. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تعکیم. (زوزنی).

فارسی به انگلیسی

پرونده‌

Dossier, File, Folder

فارسی به ترکی

فرهنگ عمید

پرونده

نوشته‌ها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد، دوسیه،
[قدیمی] کیسه‌ای که پیشه‌وران ابزار کار خود را در آن می‌گذارند،
[قدیمی] پارچه‌ای که قماش یا چیز دیگر در آن بپیچند، رزمه،
[قدیمی] بستۀ قماش،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرونده

دوسیه، پیشینه، سابقه، پاپوش، پوشه

تعبیر خواب

پرونده


دیدن صورتحسابها و اوراق بایگانی شده در خواب، علامت آن است که بر سر مسایلی با اهمیت بحث های هیجان انگیز خواهید کرد، و علامت ناآرامی و بی قراری شما در آینده نیز هست. - آنلی بیتون

فرهنگ معین

پرونده

بسته قماش، پارچه ای که قماش را بدان پیچند، اسناد و نوشته های مربوط به یک موضوع. [خوانش: (پَ وَ دِ) (اِ.)]

حل جدول

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

پرونده

پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن پیچند، یا نوشته ها و اسناد راجمع آوری و هر کدام را به یک موضوع داخل پوشه گذارند

فارسی به ایتالیایی

پرونده

scheda

fascicolo

فارسی به آلمانی

پرونده

Akte (f), Brief (m), Datei (f), Einordnen, Einreiten, Feile (f), Feilen

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

پرونده

267

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری