معنی پرگویی کردن

حل جدول

پرگویی کردن

اطناب


پرگویی

ور

پرحرفی، روده درازی، پرچانگی، وراجی


پرگویی.

وراجی


مثل پرگویی بسیار

مغز کسی را خوردن


پرگویی و زیاد حرف زدن.

وراجی کردن


وراجی کردن

پرگویی و زیاد حرف زدن.

فارسی به عربی

فرهنگ عمید

پرگویی

پرحرفی، زیاد حرف زدن، بسیارسخن گفتن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرگویی

پرچانگی، پرحرفی، روده‌درازی، وراجی،
(متضاد) کم‌حرفی

فرهنگ فارسی هوشیار

پرگویی

پر حرفی روده درازی پر چانگی وراجی.


پر حرفی کردن

(مصدر) پرگویی کردن وراجی کردن پرحرفی کردن.


پر چانگی کردن

(مصدر) پرگویی کردن وراجی کردن پرحرفی کردن.

فرهنگ عوامانه

وراجی کردن

پرگویی و زیاد حرف زدن است.

لغت نامه دهخدا

کلکل کردن

کلکل کردن. [ک َ ک َ ک َ دَ] (مص مرکب) پر حرفی کردن. سر هم را درد آوردن از پرگویی. (فرهنگ فارسی معین):
نیست یک مو چو عقل بر سرشان
پیش از این فوقیا مکن کلکل.
فوقی (از آنندراج).

معادل ابجد

پرگویی کردن

522

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری