معنی پسرک باهوش کارتونى

حل جدول

پسرک باهوش کارتونى

ایکیو سان


باهوش

ناقلا

زرنگ

هوشیار

ویرا

لغت نامه دهخدا

پسرک

پسرک. [پ ِ س َ رَ] (اِ مصغر) فرزند خرد. بُنَی ّ: یا بُنَی ّ؛ پسرک من.

پسرک. [پ ِ س َ رَ] (اِخ) نام یکی از دیه های کوهسار استراباد. (مازندران و استراباد رابینو ص 129 و 162).


باهوش

باهوش. (ص مرکب) کسی که هوش دارد. هوشمند. زیرک. کَیِّس. هوشیار:
بدین داستان زد یکی مهرنوش
پرستار باهوش و پشمینه پوش.
فردوسی.
شکیبا و باهوش و رای و خرد
هزبر ژیان را به دام آورد.
فردوسی.
بدان مرد باهوش و با رای و شرم
بگفتند با لابه بسیار گرم.
فردوسی.
|| آگاه. بیدار. زنده:
نمی دانم آن شب که چون روز شد
کسی بازداند که باهوش بود.
سعدی (طیبات).
و رجوع به هوش شود.
- با هوش آمدن، به هوش آمدن. بخود آمدن. مقابل از خود رفتن و بیخود شدن. افاقه. فواق. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن).
- با هوش دل، که هشیار باشد. نبیه:
یکی مرد باهوش دل برگزید
به ایران فرستاد چون می سزید.
فردوسی.

فرهنگ عمید

پسرک

پسرو، پسربچه، پسر کوچک،

فرهنگ فارسی هوشیار

پسرک

(اسم) پسر کوچک فرزند خرد.

فارسی به آلمانی

پسرک

Knabe [noun]

واژه پیشنهادی

پسرک

ریدک

فرهنگ معین

باهوش

(ص مر.) آن که دارای هوش قوی است، هوشمند.

فارسی به ایتالیایی

باهوش

sveglio

فارسی به عربی

باهوش

انیق، ذکی، فحم، لامع، متحمس، متردد، واسع الاطلاع

معادل ابجد

پسرک باهوش کارتونى

1273

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری