معنی پسوندپاک کنندگی

لغت نامه دهخدا

کنندگی

کنندگی. [ک ُ ن َن ْ دَ/ دِ] (حامص) حالت و کیفیت کننده. فاعلیت. (فرهنگ فارسی معین): و اما کننده، نه علتی وی از بهر کنندگی است. (دانشنامه از فرهنگ فارسی ایضاً).


خسته کنندگی

خسته کنندگی. [خ َ ت َ / ت ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ] (حامص مرکب) حالت خسته کردن. واماندگی. درماندگی. در تعب افتادگی. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عمید

کنندگی

کننده بودن،

فرهنگ فارسی هوشیار

کنندگی

حالت و کیفیت کننده، فاعلیت


مشخص کنندگی

ویچار تای نشانگذاری


قسمت کنندگی

بخشاری


لعنت کنندگی

نفرین کاری


لمس کنندگی

مالیتاری بر ماسندگی بساوندگی

انگلیسی به فارسی

Apreture

نرم کنندگی - لطیف کنندگی

معادل ابجد

پسوندپاک کنندگی

299

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری