معنی پسوندپاک کنندگی
حل جدول
زدا
علم بی رنگ کنندگی کلر
کشف کلود برتوله
از بازیگران سریال نوروزی به تهیه کنندگی مهدی فرجی
علی صادقی
از بازیگران سریال نوروزی به تهیه کنندگی نوید محمودی
دیبا زاهدی
فیلم «چ» ابراهیم حاتمی کیا به تهیه کنندگی بنیاد سینمایی فارابی
برنده سیمرغ ویژه نگاه ملی
لغت نامه دهخدا
کنندگی. [ک ُ ن َن ْ دَ/ دِ] (حامص) حالت و کیفیت کننده. فاعلیت. (فرهنگ فارسی معین): و اما کننده، نه علتی وی از بهر کنندگی است. (دانشنامه از فرهنگ فارسی ایضاً).
خسته کنندگی
خسته کنندگی. [خ َ ت َ / ت ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ] (حامص مرکب) حالت خسته کردن. واماندگی. درماندگی. در تعب افتادگی. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ عمید
کننده بودن،
فرهنگ فارسی هوشیار
حالت و کیفیت کننده، فاعلیت
مشخص کنندگی
ویچار تای نشانگذاری
قسمت کنندگی
بخشاری
لعنت کنندگی
نفرین کاری
لمس کنندگی
مالیتاری بر ماسندگی بساوندگی
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
نرم کنندگی - لطیف کنندگی
معادل ابجد
299