معنی پس انداز
لغت نامه دهخدا
پس انداز. [پ َ اَ] (ن مف مرکب) ذُخر. ذخیره. پس افکند. پس اوگند. یخنی. نهاده. چیز نهادن کرده. اندوخته. الفغده. دست پس. پس دست. پستائی.
- صندوق پس انداز، صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند.
فرهنگ معین
(پَ اَ) (اِ.) ذخیره، اندوخته.
فرهنگ عمید
پسافکند، پسافکنده، اندوخته، ذخیره،
(اقتصاد) پولی که از صرفهجویی در هزینه برای روز مبادا ذخیره کنند،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Savings, Store
فارسی به ترکی
tasarruf
فارسی به عربی
احتیاط، اِدّخاری
گویش مازندرانی
از انواع بازی های بومی که با توپ انجام شود
فرهنگ فارسی هوشیار
ذخیره، اندوخته، نهان کرده، پس دست
فارسی به ایتالیایی
risparmio
معادل ابجد
125