معنی پس زدن
لغت نامه دهخدا
پس زدن. [پ َ زَ دَ] (مص مرکب) دور کردن چنانکه خاشاک را از روی آب و امثال آن عقب زدن. || بدنبال گذاردن. پیش افتادن از همکاران: همه ٔ هم درسان خود را پس زده است.
- امثال:
از پا پس میزند با دست پیش میکشد، چیزی را که بزبان از قبول آن سر میزند در معنی طالب آن است و با کنایات و دیگر کارهاخواستاری خود را می نماید. و نیز رجوع به پس... شود.
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Backlash, Jerk, Redound, Repel, Shed, Shunt, Turn, Ward
فارسی به عربی
إِحْجام
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) عقب زدن دور کردن، جا گذاشتن بدنبال گذاردن: همشاگردیهایش را پس زده.
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
123