معنی پشت سر

لغت نامه دهخدا

پشت سر

پشت سر. [پ ُ ت ِ س َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) قفا. || نهانی. در خفا. در غیبت. در غیاب (مقابل پیش رو).
- پشت سر کسی بد گفتن، پیش رو خاله پشت سر چاله.
- پشت سر کسی دیدن، زوال کسی رادیدن. (غیاث اللغات).
فلکها را توانی پشت سر دید
بنور عشق اگر دل زنده باشی.
صائب (از فرهنگ ضیاء).
- در پشت سر کسی، در قفای او. در غیاب او.

حل جدول

پشت سر

عقب

ورا

پس

ورا

فارسی به ترکی

پشت سر‬

ardısıra

فارسی به عربی

پشت سر

بعد، ظهر، وراء

گویش مازندرانی

پشت سر

پشت سر عقب

فرهنگ فارسی هوشیار

پشت سر

‎ (اسم) قفا پشت گردن پس سر، در عقب مقابل پیش رو روبرو. -3 نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن. زوال کسی را دیدن. یا در پشت سر کسی. در غیاب او.

فارسی به آلمانی

پشت سر

Hinter, Hinterher, Nach, Nachdem, Ru.cken, Rücken (m), Unterstützen, Wieder, Zuru.ck, Zurück

واژه پیشنهادی

پشت سر

ماورا

پس، قفا

معادل ابجد

پشت سر

962

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری